محسن منصوری، استاندار تهران در پایان جلسه ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان در جمع خبرنگاران گفته است: «در این جلسه گزارشی از اماکنی که در شهر تهران ساختارشکنی میکنند همچون برخی کافهها و رستورانها که با اهدافی خاص در اطراف دانشگاهها شکل گرفتهاند و ارتباط آنها با ساختارهای بیگانه رصد شده، ارائه شد که برای ساماندهی آنها به زودی طرحی عملیاتی اجرایی خواهد شد.» کافهها در اکثر کشورهای جهان عموما در کنار دانشگاهها و کتابفروشیها و اماکن فرهنگی شکل میگیرد و پی بردن به دلیل آن هم نیاز به هوش زیادی ندارد. مخاطب کافهها عموما جوانان و دانشجویان هستند و طبیعتا کسی که کاسبی راه میاندازد، ابتدا جامعه هدف خود را شناسایی کرده و سپس اقدام میکند.
احتمالا دغدغه اصلی استاندار تهران نه چرایی وجود کافه در اطراف دانشگاه بلکه خود وجود کافه است. کافهها در سالهای اخیر در برخی شهرهای بزرگ ایران به ویژه شهر تهران رشد فزاینده ای داشته اند. کافهها ملال زندگی روزمره را برای ساعاتی به فراموشی میسپارند. کافهها پناهگاهی برای گریز هستند، گریز از تنهایی، گریز از خویشتن، گریز از جامعه و...از سویی دیگر، کافهها شکل و ساختاری کاملا غربی دارند. از نامهای انتخابی و چینش صندلیها تا عکسهای بر روی دیوار و موزیک در حال پخش و منوها همه غربی و جدا از جامعه و فرهنگ جامعه ماست. کافهها مکانی برای سفر و دور شدن از وطن با کمترین هزینه ممکن است. در کافهها تعصبات و محدودیتهای اجتماعی کمتر است و دود سیگارها و خوراکیها و نوشیدنیها، صحبتها، بحثها و کنشها همه شیوه و سبک و سیاق جوامع مدرن غربی را دارد. کافهها علاوه بر این نشانه هم هستند. نشانه مدرن بودن، نشانه روشنفکری، نشانه هنرمندی، نشانه آوانگارد، نشانه فردیت و سوژگی، نشانه فرهنگ و زیست جهانی متفاوت. مبلغی که در کافهها پرداخت میشود صرفا پول قهوه و چای و غذا نیست، بلکه هزینه ای است که برای ساعتی گریز از تنهایی و یاس، گریز از سر و صدا و تعصبات و سخت گیریهای روزمره پرداخت میشود. در کافهها کنترل کمتری نسبت به کوچه و خیابان وجود دارد و بر اساس چنین الگوهایی است که محافظه کاران اساس وجود کافه و مخاطبان کافهها را در تقابل با الگو و سبک زندگی و گفتمان خود میدانند و هرازگاهی به بهانههای مختلف سعی در محدود کردن آنها مینمایند.