روزنامه جام جم خبر داده است که در ماههای گذشته تعدادی از اندیشه ورزان دانشگاهی و حوزوی در شورای فرهنگی این رسانه حضور یافته و نظرات و پیشنهادات خود را درباره تحول در رسانه به اصطلاح ملی ارائه داده اند.
نگاهی به چهره اندیشهورزان کنونی نشان میدهد که تقریبا تمامیآنها متعلق به یک جریان فکری اقلیت در جامعه هستند! نگاهی به اظهارنظرهای افراد متعلق به این اتاق فکر هم نشان میدهد که آنان به همه چیز از جمله؛ ایدئولوژی، تمدن اسلامی، هجوم رسانه ای غرب، حقیقت، مصلحت، خطر تمدن غرب، دفاع از نظام و ... پرداخته اند و تنها به یک چیز توجه نکرده اند، «مخاطب» و آن چه او طلب میکند! یعنی افراد حاضر به همه چیز پرداخته اند جز به اساسی ترین رکن یک رسانه!متاسفانه این مشکلی است که گریبان گیر تمام نظامهای ایدئولوژیک میباشد. نگاه از بالا و یک سویه به مردم، خط کشی جامعه، قطبی سازی میان شهروندان، تقلیل نقش رسانه به بوقچی حکومت، تنگ کردن دایره خودیها، حذف رقابتهای معنادار سیاسی و... رسانههای رسمیاین نظامهای سیاسی نیز از مشکلات مشابهی رنج میبرند؛ بحران فزاینده اعتماد، ریزش گسترده مخاطبان، خروج نیروهای حرفهای و متخصص از دستگاه، تقلیل پیچیدگیهای رسانه به سادگیهای ایدئولوژی، اتلاف گسترده سرمایهها و منابع و ناکارآمدی نهادینه شده!
رسانه ای که از درک این نکته واضح عاجز است که افراط در نمایش ارزشها میتواند موجب بیگانگی جامعه با رسانه شود یا این که سانسور بخشهای خبری به دلیل افشای آن در شبکههای اجتماعی باعث بی اعتباری آن میشود. رسانه ای که بی محابا سرمایههای ارزشمندی مانند عادل فردوسی پور را حذف و تریبون خود را سخاوتمندانه در اختیار افراطی ترین بخشهای یک جناح سیاسی خاص قرار میدهد باید در اطلاق عنوان رسانه ملی به خود بسیار محتاط باشد! به عبارتی دیگر، صدا و سیمایی که تاکنون نشان داده علاقمند است فقط رسانه ۱۵ درصد جمعیت کشور باشد و حتی برنامههای عامهپسند آن مانند خندوانه نیز با ریزش گسترده مخاطبان روبرو شده بود از ایجاد اتاق فکر برای تحول آفرینی چه اهدافی را دنبال میکند؟ در بهترین حالت چنین اقداماتی شاید بتواند یک ژست نخبه پسند، یا ارائه گزارش کاری به نهادهای بالادستی محسوب شود. واقعیت اما تداوم ناکارآمدیهای موجود است!