به قول یوزف شومپیتر، جامعهشناس توسعه، الان آب و هوای اجتماعی به دلیل اعتراضات و جان باختن شماری از هموطنان و البته اندوه جمعی ایرانیان، دچار یک درد بزرگ است. به همین دلیل تمام فکر، ذکر و خواسته همه، اعم از ورزشکار و غیر ورزشکار و حتی کسانی که از باخت تیم ملی فوتبال شاد شدند، حول محور این اندوه و پیامدهای آن میچرخد.
از قضا کسانی که از باخت تیم ملی مقابل انگلستان ابراز خوشحالی کردند نیز به دلیل همین عرق ملی خود دست به این کار زدند. این دسته بر این اعتقادند که این تیم از آن جا که از جانب جمهوری اسلامیبه رقابتهای جام جهانی اعزام شده، پس ملی نیست. متاسفانه این مسئله در طول تاریخ ما بوده است. در نتیجه هرگاه مردم از حکومت ناراضی باشند، چنین رفتارهایی در برخی بزنگاههای تاریخی دور از ذهن نیست. من در سالهای گذشته بارها در این زمینه مقالات متعددی نوشته و هشدار داده بودم. کما اینکه در همان شعر نظامیکه به داستان پیرزن با سلطان سنجر اشاره داشته در دو بیت از این شعر، این طور عنوان میکند که «شحنه (پاسبان) مست آمده در کوی من/ زد لگدی چند فرا روی من /بیگنه از خانه برونم کشید/ موی کشان بر سر کویم کشید.» همین است که بر اساس تجربه تاریخی، چنین رفتارهای اجتماعی به مانند آن فقره که پس از باخت تیم ملی مقابل بریتانیا رخ داد را باید به انتظار بنشینیم.
به هر حال، چنین اتفاقاتی برای جامعه ایران خطرناک بوده و زنگ خطری با صدای بلند برای حاکمان خواهد بود...این تجربه تاریخی ماست. ما بارها نسبت به بروز شکافهای اجتماعی فریاد زدیم اما کسی گوش نکرد. ما این تجربیات تاریخی را بارها نوشته و نسبت به بروز شکافهای اجتماعی فریاد زدیم اما کسی گوش نکرد. در حال حاضر هم، حاکمیت باید به رفتار مسالمتآمیز با معترضان روی بیاورد. چرا که این برای یک جامعه خیلی زننده است که شاهد چنین اتفاقاتی در عرصه مناسبات ملی و رفتارهای جمعی مردم در قبال یک مسئله مشترک باشیم.