کد خبر: ۱۳۱۶۸۷
احمد زیدآبادی: مرجعیت با محدود کردن هرگز پیدا نمی‌شود

توزیع جهل است یا آگاهی؟

کتاب‌خوان‌ها احمد زیدآبادی را با مجموعه کتاب‌هایش می‌شناسند، سیاسیون او را با نقدهای سیاسی‌اش به خاطر می‌آورند و مطبوعاتی‌ها و روزنامه خوان‌ها او را با مطالبش می‌شناسند، نویسنده‌ای که داستان زندگی‌اش را در چند جلد نوشته، منتقد سیاسی که کمتر از یک هفته پیش از عرصه سیاسی خداحافظی کرد و روزنامه‌نگاری که کماکان یادداشت‌ها و مطالبش را می‌خوانیم.

انسانی که نه سیاست سیاست‌مداران در کلامش دیده می‌شود، نه تکلف و سخت‌گویی برخی از نویسندگان.
او درباره مرجعیت رسانه‌ها  معتقد است: درباره مرجعیت رسانه، داستان مشخص است، در کشورهایی که دموکراسی نهادینه شده، ما بنگاه‌های خبری و اطلاع‌رسانی داریم که آن‌ها سابقه طولانی ۱۵۰ساله دارند و با تحولات تکنولوژی در حوزه ارتباطی، خودشان را تطبیق داده‌اند، روزنامه‌هایی مانند کیهان و اطلاعات که دولتی هستند و از قدیم در ایران وجود داشتند، کماکان باقی مانده‌اند، اما در دوره‌های مختلف به دلیل تحولات سیاسی مدیرانشان عوض شده و محدودیت‌هایشان هم روشن است، این افراد نتوانستند مرجع باشند. صداوسیما هم به طریقی نتوانسته و نمی‌تواند چنین موقعیتی پیدا کند.  زید آبادی درباره مرجعیت نداشتن صداوسیما می‌گوید: اول از همه به این خاطر که استقلال ندارد، دوم اینکه حتی به عنوان یک رسانه دولتی، پارامترهای حرفه‌ای را در هیچ سطحی رعایت نکرده و بیشتر به دستگاه توزیع جهل تبدیل شده تا دستگاه توزیع آگاهی. در این میان یک سلسله روزنامه خصوصی داریم که در دوره‌ای، یعنی اواسط سال ۱۳۷۷تا اوایل ۱۳۷۹ مرجعیت پیدا کردند و به دوسال نکشید که تعطیل شدند و مرجعیتشان به پایان رسید. در ادامه چند روزنامه بودند که مرجعیت نسبی داشتند، اما دیگر جریان‌ساز نبودند.با این حساب بسیار طبیعی بود که ذهن‌ها به سمت خارج از مرزهای ایران حرکت کند. در ابتدا شبکه بی‌بی‌سی بود که در دوره‌ای بسیار شنیده می‌شد و وقتی هم که شبکه تلویزیونی آن و رادیو فردا راه‌اندازی شد، مردم اخبار را از آن‌ها پیگیری کردند، در همین میان افرادی در خارج از مرزها از این موقعیت استفاده کردند تا دیگر همان چهارچوب‌های حرفه‌ای را هم رعایت نکنند و نیروهای سیاسی مخالف این حکومت، رسانه‌هایی را تاسیس کردند تا از طریق آن روی افکار عمومی تاثیر بگذارند وچندان هم به اصول حرفه‌ای پایبند نیستند؛ نهایتا هرچه بگویند پذیرفته می‌شود. همزمان با این مسائل دنیای مجازی هم وارد شد و آنجا هم به دلیل سطح نارضایتی‌ها، کسانی فعال و پررنگ شدند. فضای مجازی در دسترس عموم قرار دارد، در واقع همگانی است و از طرفی جمعیت زیادی ایرانی داریم که در این فضا حضور پیدا کردند و به تعبیری فعال فضای مجازی شدند. از طرفی هم فضای مجازی در دست مخالفان این سیستم قرار گرفته است، موافقانش هم می‌خواهند تلاشی انجام دهند، اما نه درست وارد می‌شوند، نه کارهایشان اعتباری دارد،  بنابراین ما با یک وضعیتی مواجه شدیم که کل مرجعیت یا به فضای مجازی است که کلا در اختیار مخالفین سیستم است، یا در اختیار شبکه‌های تلویزیون است که کاملا موافق این سیستم هستند، یک مورد هم روزنامه‌ها، سایت‌ها و خبرگزاری‌های داخلی است که به صورت پراکنده، تعدادی را تغذیه می‌کنند. او درباره محدود و فیلتر کردن فضای مجازی می‌افزاید: مرجعیت با محدود کردن هرگز پیدا نمی‌شود و اتفاقا برعکس است. در حال حاضر اینستاگرام را مسدود کردند و تلگرام هم پیش از این مسدود بوده، اما آیا در مراجعه و استفاده از این رسانه‌ها محدودیتی ایجاد شده است؟ خیر، اتفاقا گرایش بیشتر شده و بازار فیلترشکن فروش‌ها داغ‌تر شده است. اگر کسی در این دنیا فکر می‌کند با ایجاد محدودیت اینترنتی می‌تواند چنین کاری را انجام دهد، اصلا این‌گونه نیست. فرضا کل اینترنت‌ها را قطع کنند، می‌خواهند ماهواره‌ها را چه‌کار کنند؟ قصد دارند دوباره دیش‌ها را جمع‌آوری کنند؟ اینطور که بدتر است، چون اینگونه کمابیش خودشان‌هم حضور دارند و نیروهای میانه‌رو عاقل هم در عرصه هستند.این یک تلاش عبث و بیهوده است و هیچ راهی ندارد جز اینکه کل سیاست خبری جمهوری اسلامی و نوع نگاهش به رسانه و حکمرانی تغییر پیدا کند تا این اتفاق رخ ندهد مرجعیت هم باز نمی‌گردد، به جز اینکه دست مطبوعات داخلی برای گسترش، بسط دادن و توسعه باز بگذارند که این هم بالاخره زمان‌بر است؛ اما بازگشت مرجعیت تنها از این طرق امکان پذیر است. زیدآبادی درباره مرجعیت صدای روشنفکران  در بین مردم می‌گوید: مردم یعنی ۸۵ میلیون جمعیت ایران، همه این افراد نه یک‌جور فکر می‌کنند، نه یک‌جورسبک زندگی دارند، نه یک گرایش سیاسی یکسانی دارند و هرکسی به بخشی از این افراد می‌گوید مردم. حکومت، مخالفین و معترضین هم به بخش دیگری می‌گویند مردم، به همین دلیل این پرسش همیشه وجود دارد که وقتی ما می‌گوییم مردم، درباره کدام مردم صحبت می‌کنیم؟ و اراده عمومی کجا متبلور می‌شود؟ دوم اینکه اتفاقا روشنفکران، به ویژه روشنفکران چپ، در ایجاد این فکر نقش اصلی و اساسی را دارند که همیشه دنبال بسیج کردن یک طبقاتی از جامعه بودند. در تمام این مدت‌ها، هر زمانی که حرکت‌های توده‌ای شکل گرفته است، همه مردم آنچنان احساس خودباختگی کردند که به دنبال آن دسته دویدند. در حال حاضر روشنفکران دو دسته شده‌اند یا از آنچه که مردم در کوچه و خیابان‌ها می‌گویند حمایت می‌کنند، یا برخی هم سکوت کردند و جرئت ندارند چیزی بگویند، یا از عواقب آن نگران هستند.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد
1401/9/6 -  شماره 5257
جستجو
جستجو
بالای صفحه
کد خبر: ۱۳۱۶۸۷
احمد زیدآبادی: مرجعیت با محدود کردن هرگز پیدا نمی‌شود

توزیع جهل است یا آگاهی؟

کتاب‌خوان‌ها احمد زیدآبادی را با مجموعه کتاب‌هایش می‌شناسند، سیاسیون او را با نقدهای سیاسی‌اش به خاطر می‌آورند و مطبوعاتی‌ها و روزنامه خوان‌ها او را با مطالبش می‌شناسند، نویسنده‌ای که داستان زندگی‌اش را در چند جلد نوشته، منتقد سیاسی که کمتر از یک هفته پیش از عرصه سیاسی خداحافظی کرد و روزنامه‌نگاری که کماکان یادداشت‌ها و مطالبش را می‌خوانیم.

انسانی که نه سیاست سیاست‌مداران در کلامش دیده می‌شود، نه تکلف و سخت‌گویی برخی از نویسندگان.
او درباره مرجعیت رسانه‌ها  معتقد است: درباره مرجعیت رسانه، داستان مشخص است، در کشورهایی که دموکراسی نهادینه شده، ما بنگاه‌های خبری و اطلاع‌رسانی داریم که آن‌ها سابقه طولانی ۱۵۰ساله دارند و با تحولات تکنولوژی در حوزه ارتباطی، خودشان را تطبیق داده‌اند، روزنامه‌هایی مانند کیهان و اطلاعات که دولتی هستند و از قدیم در ایران وجود داشتند، کماکان باقی مانده‌اند، اما در دوره‌های مختلف به دلیل تحولات سیاسی مدیرانشان عوض شده و محدودیت‌هایشان هم روشن است، این افراد نتوانستند مرجع باشند. صداوسیما هم به طریقی نتوانسته و نمی‌تواند چنین موقعیتی پیدا کند.  زید آبادی درباره مرجعیت نداشتن صداوسیما می‌گوید: اول از همه به این خاطر که استقلال ندارد، دوم اینکه حتی به عنوان یک رسانه دولتی، پارامترهای حرفه‌ای را در هیچ سطحی رعایت نکرده و بیشتر به دستگاه توزیع جهل تبدیل شده تا دستگاه توزیع آگاهی. در این میان یک سلسله روزنامه خصوصی داریم که در دوره‌ای، یعنی اواسط سال ۱۳۷۷تا اوایل ۱۳۷۹ مرجعیت پیدا کردند و به دوسال نکشید که تعطیل شدند و مرجعیتشان به پایان رسید. در ادامه چند روزنامه بودند که مرجعیت نسبی داشتند، اما دیگر جریان‌ساز نبودند.با این حساب بسیار طبیعی بود که ذهن‌ها به سمت خارج از مرزهای ایران حرکت کند. در ابتدا شبکه بی‌بی‌سی بود که در دوره‌ای بسیار شنیده می‌شد و وقتی هم که شبکه تلویزیونی آن و رادیو فردا راه‌اندازی شد، مردم اخبار را از آن‌ها پیگیری کردند، در همین میان افرادی در خارج از مرزها از این موقعیت استفاده کردند تا دیگر همان چهارچوب‌های حرفه‌ای را هم رعایت نکنند و نیروهای سیاسی مخالف این حکومت، رسانه‌هایی را تاسیس کردند تا از طریق آن روی افکار عمومی تاثیر بگذارند وچندان هم به اصول حرفه‌ای پایبند نیستند؛ نهایتا هرچه بگویند پذیرفته می‌شود. همزمان با این مسائل دنیای مجازی هم وارد شد و آنجا هم به دلیل سطح نارضایتی‌ها، کسانی فعال و پررنگ شدند. فضای مجازی در دسترس عموم قرار دارد، در واقع همگانی است و از طرفی جمعیت زیادی ایرانی داریم که در این فضا حضور پیدا کردند و به تعبیری فعال فضای مجازی شدند. از طرفی هم فضای مجازی در دست مخالفان این سیستم قرار گرفته است، موافقانش هم می‌خواهند تلاشی انجام دهند، اما نه درست وارد می‌شوند، نه کارهایشان اعتباری دارد،  بنابراین ما با یک وضعیتی مواجه شدیم که کل مرجعیت یا به فضای مجازی است که کلا در اختیار مخالفین سیستم است، یا در اختیار شبکه‌های تلویزیون است که کاملا موافق این سیستم هستند، یک مورد هم روزنامه‌ها، سایت‌ها و خبرگزاری‌های داخلی است که به صورت پراکنده، تعدادی را تغذیه می‌کنند. او درباره محدود و فیلتر کردن فضای مجازی می‌افزاید: مرجعیت با محدود کردن هرگز پیدا نمی‌شود و اتفاقا برعکس است. در حال حاضر اینستاگرام را مسدود کردند و تلگرام هم پیش از این مسدود بوده، اما آیا در مراجعه و استفاده از این رسانه‌ها محدودیتی ایجاد شده است؟ خیر، اتفاقا گرایش بیشتر شده و بازار فیلترشکن فروش‌ها داغ‌تر شده است. اگر کسی در این دنیا فکر می‌کند با ایجاد محدودیت اینترنتی می‌تواند چنین کاری را انجام دهد، اصلا این‌گونه نیست. فرضا کل اینترنت‌ها را قطع کنند، می‌خواهند ماهواره‌ها را چه‌کار کنند؟ قصد دارند دوباره دیش‌ها را جمع‌آوری کنند؟ اینطور که بدتر است، چون اینگونه کمابیش خودشان‌هم حضور دارند و نیروهای میانه‌رو عاقل هم در عرصه هستند.این یک تلاش عبث و بیهوده است و هیچ راهی ندارد جز اینکه کل سیاست خبری جمهوری اسلامی و نوع نگاهش به رسانه و حکمرانی تغییر پیدا کند تا این اتفاق رخ ندهد مرجعیت هم باز نمی‌گردد، به جز اینکه دست مطبوعات داخلی برای گسترش، بسط دادن و توسعه باز بگذارند که این هم بالاخره زمان‌بر است؛ اما بازگشت مرجعیت تنها از این طرق امکان پذیر است. زیدآبادی درباره مرجعیت صدای روشنفکران  در بین مردم می‌گوید: مردم یعنی ۸۵ میلیون جمعیت ایران، همه این افراد نه یک‌جور فکر می‌کنند، نه یک‌جورسبک زندگی دارند، نه یک گرایش سیاسی یکسانی دارند و هرکسی به بخشی از این افراد می‌گوید مردم. حکومت، مخالفین و معترضین هم به بخش دیگری می‌گویند مردم، به همین دلیل این پرسش همیشه وجود دارد که وقتی ما می‌گوییم مردم، درباره کدام مردم صحبت می‌کنیم؟ و اراده عمومی کجا متبلور می‌شود؟ دوم اینکه اتفاقا روشنفکران، به ویژه روشنفکران چپ، در ایجاد این فکر نقش اصلی و اساسی را دارند که همیشه دنبال بسیج کردن یک طبقاتی از جامعه بودند. در تمام این مدت‌ها، هر زمانی که حرکت‌های توده‌ای شکل گرفته است، همه مردم آنچنان احساس خودباختگی کردند که به دنبال آن دسته دویدند. در حال حاضر روشنفکران دو دسته شده‌اند یا از آنچه که مردم در کوچه و خیابان‌ها می‌گویند حمایت می‌کنند، یا برخی هم سکوت کردند و جرئت ندارند چیزی بگویند، یا از عواقب آن نگران هستند.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد