شرکت کنندگان قسمت آخر «جوکر» مثل همیشه در حال انجام دادن هر کاری برایِ خندان همگروهیهای خود بودند که به یکباره اکبر عبدی به عنوان مهمان برنامه وارد شد. گفت تازه از زیر اکسیژن بیرون آمده و قرار است بعد از برنامه دوباره به بیمارستان برود. با چنین پیش زمینهای انتظار میرفت حضور اکبر عبدی در «جوکر»، محدود به خوش و بشی دوستانه و تعارفهای همیشگیِ استاد و شاگردی باشد. اما چیزی نگذشت که عبدی بر صدر نشست و مجلس را در دست گرفت. تنها چند دقیقه بعد شرکت کنندگانی که با زحمت لبخند به روی لبانشان مینشست باید جلوی قهقههی خود را میگرفتند.
دههی شصت و هفتاد، کمدی ایران در تسخیرِ اکبر عبدی بود. حضوری که با سریال «باز مدرسم دیر شد» شروع و با «اجارهنشینها»، «دزد عروسکها»، «هنرپیشه» و «آدمبرفی» به اوج خود رسید. اما درست در دورانی که بازی اکبر عبدی در هر فیلمی ضامن فروش آن فیلم بود، عبدی به مرور جایگاهش را از دست داد. عبدی در آغاز دههی هشتاد تنها چهل سال سن داشت. استعدادی بالنده که میتوانست برای سالها به درخشیدن ادامه دهد. اما چه شد؟ جز «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» و «اخراجیها» بازی دیگری از او به یاد دارید؟ باید ده سال میگذشت تا عطاران برای «خوابم میآد» به سراغش برود. اما چه سود که درخشش در نقشی متفاوت نسیمی زودگذر بود. به جز مواردی معدود، سینمای ایران طی دو دههی گذشته هیچ استفادهای از یکی از بزرگترین استعدادهای خود نکرد و حتی با بیتوجهی باعث شد به فراموشی سپرده شود.
در اینکه سینمای ایران متخصصِ هدر دادنِ استعدادهاست، شکی نیست اما در این مورد خاص میتوان انتخابهای نه چندان سختگیرانه را نیز در کارنامهی عبدی مشاهده و واکاوی کرد. بازی در هر فیلمی که پیشنهاد شده و همکاری مستمر با بازیگران و کارگردانهایی که به مرور محبوبیت خود را از دست دادهاند، باعث شده عبدی با وجود استعداد ذاتی، طی دو دههی گذشته فاصلهای نجومی با عبدیِ دهههای شصت و هفتاد پیدا کند.
با تمام این اوصاف، حضور کوتاه عبدی در «جوکر» ثابت کرد، عبدی در شصت سالگی هنوز تواناییهای بالایی برایِ بروز دارد. دقت کنید که نه متنی از پیش آماده شده و نه فرصت کافی وجود داشت. اما عبدی با انواع و اقسام شوخیها و بهرهگیری از طنازیاش «جوکر» را بمباران کرد.حضوری کوتاه برای حسرت سال هایی که سینما و تلویزیون ایران فرصت استفاده از این استعداد ناب بازیگری را از دست داد.