کد خبر: ۱۳۰۳۱۸

طرح‌‌ها از عدد و رقم می‌گویند مردم جامعه از چیزی دیگر!

سهند ایرانمهر

چند سالی است که در فواصل و به مناسبت‌های مختلف از گرانی بنزین در دولت قبل تا گرانی‌ نان و ارزاق در دولت فعلی شاهد حضور اعتراض‌آمیز و خیابانی مردم هستیم. به عمد، نام هر دو دولت را آوردم تا باز آن بازی عبث «آن دولت و این دولت» راه را برای مغالطه‌های جناحی باز نکند. وجه مشترک این اعتراض‌ها در ظاهر بیش از آنکه مدنی باشد ناشی از گرانی و تنگنای معیشتی مردم است. این اعتراض‌ها از پروسه یکسانی تبعیت می‌کند. تصمیمی‌که دولت به شکل بخشنامه‌ای و آمرانه می‌گیرد و نقطه شروع همه این اصلاحات از مردم و نه تجدید‌ نظر در سیاست‌های کلان مربوط به ساختار قدرت است.
 اعتراض که از شهرستان‌ها و با حضور اقشار عمدتا ضعیف جامعه شروع می‌شود و چند روز اول تحمل می‌شود. با ورود نیروهای امنیتی و با تفکیک «اعتراض به حق مردم» و «برخورد با فتنه گرانی که در میان مردم نفوذ کرده‌اند» غائله ختم و «دشمن» هم عامل اصلی تحریک معرفی می‌شود. در بدنه طبقه متوسط و نخبه که در فضای مجازی فعالند هم بحث و جدل‌ها، دوقطبی‌هایی را ایجاد می‌کند. یک قطب منتقد سیاست و خواهان تجدید نظر در سیاست‌هاست و قطب دیگر از براندازی سخن می‌گوید و هر دو یکدیگر را به وطن‌فروشی متهم می‌کنند. در پایان این پروسه‌ تکرارشونده طبقه فرودست هر روز ضعیف‌تر، طبقه متوسط هر روز نحیف‌تر، حاکمیت هر روز یکدست‌تر، به اصطلاح «انقلابیون و براندازان» هر روز تندتر و هواداران اصلاح، هر روز منزوی‌تر و دچار تناقض بیشترمی شوند. به مجموع این اتفاقات در جامعه‌شناسی «ازهم گسیختگی اجتماعی» می گویند. 
حال جامعه ما (مرکب از مردم و حاکمیت) خوب نیست. جامعه از هر منظری که به آن نگریسته شود دچار مشکل است. از منظر کارکردگرایی، هیچ کدام از نهادهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی قادر به انجام آنچه برای آن تعبیه شده‌اند، نیستند. حلقه الیت‌ها هر روز تنگ‌تر می‌شود و حاکمیت حاضر به پذیرش الیت‌های جدید یا متفاوت با آنچه خود می‌پذیرد، نیست و مرادش از «همه» صرفا الیت‌های دستچین شده است. حاکمیت معتقد است که به درک دقیقی از ناخوادگاه مردم رسیده و قادر است رفتار آنان را در مواقع بروز بحران به خوبی پیش‌بینی و هدایت کند در نتیجه در هر طرحی که برای مدیریت جامعه به ذهن می‌رسد، مردم، عدد و رقمی‌هستند که خشم‌ها، نارضایتی‌ها و دردهای آنان چندان محل اعتنا نیست. فضای مجازی هم از آن رو که منعکس کننده همین بخش از مردم است، منفور و مستحق صیانت است. انسانها در جامعه دچار دو نوع گرسنگی‌اند. گرسنگی نوع اول همان گرسنگی معمول است و گرسنگی دوم نیاز به آزادی و حس مشارکت در قدرت است. اگرچه گرسنگی نوع دوم، گرسنگی نوع اول را هم رفع می‌کند اما تاریخ نشان داده است که صرف توجه دولت‌ها به نوع اول گرسنگی، دست‌کم بقا و رضایت طیف وسیعی از توده‌ها را فراهم می‌کند اما همین رویکرد هم نیازمند ملزوماتی چون تعامل با جهان و بکارگیری عقلانیت و مشارکت مردم است. در کشور ما هر سخنی که به عنوان راه‌حل مطرح می‌شود ناگزیر از مخاطب قرار دادن حکومت است زیرا مردمی‌که هر روز توان سیاسی و اقتصادی آنان تحلیل می‌رود و تمام ابزارهای سیاسی آنان برای بیان مطالبات از دست‌شان گرفته شده است عملا قدرت عمل موثر خود را از دست داده‌اند و اعتراض‌های شان هر لحظه پرهزینه‌تر می‌شود.
اجرای طرح‌هایی که روی کاغذ با عدد و رقم صرف سنجیده می‌شوند و قرار است روی مردم ناراضی با احساس محرومیت شدید اقتصادی و اجتماعی و سیاسی اجرا شود، منجر به هیچ جراحی منتج به بهبود نخواهد شد؛ زیرا اولین گام برای یک جراحی نیز رضایت موضوع جراحی و اعتماد او به جراح و تخصص اوست. تضعیف روزافزون مردم در هیچ نظریه‌ای به قدرت گرفتن حاکمیت و تقویت قدرت آن منجر نمی‌شود. آنچه به دولت‌ها کمک می‌کند، که سیاست‌ها را پیش ببرند مشروعیت و پذیرشی است که حاصل مشارکت مردم در انواع تصمیم‌گیری‌هاست نه توضیح عددی سیاست‌ها، آن هم درست در وضعیتی که مردم دچار انواع فشارها هستند. دولت‌ها می‌توانند همه این توصیه‌ها را به هیچ بگیرند، تاریخ اما نشان داده است که  الزام‌های حکمرانی و تحولات اجتماعی و مطالباتی که هر روز توفنده و عمیق‌تر می‌شوند در نهایت نه سودای خواست دولت‌ها را دارند و تضمینی به تداوم ثبات جامعه و حکومت داده‌اند.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد
1401/2/27 -  شماره 5131
جستجو
جستجو
بالای صفحه
کد خبر: ۱۳۰۳۱۸

طرح‌‌ها از عدد و رقم می‌گویند مردم جامعه از چیزی دیگر!

سهند ایرانمهر

چند سالی است که در فواصل و به مناسبت‌های مختلف از گرانی بنزین در دولت قبل تا گرانی‌ نان و ارزاق در دولت فعلی شاهد حضور اعتراض‌آمیز و خیابانی مردم هستیم. به عمد، نام هر دو دولت را آوردم تا باز آن بازی عبث «آن دولت و این دولت» راه را برای مغالطه‌های جناحی باز نکند. وجه مشترک این اعتراض‌ها در ظاهر بیش از آنکه مدنی باشد ناشی از گرانی و تنگنای معیشتی مردم است. این اعتراض‌ها از پروسه یکسانی تبعیت می‌کند. تصمیمی‌که دولت به شکل بخشنامه‌ای و آمرانه می‌گیرد و نقطه شروع همه این اصلاحات از مردم و نه تجدید‌ نظر در سیاست‌های کلان مربوط به ساختار قدرت است.
 اعتراض که از شهرستان‌ها و با حضور اقشار عمدتا ضعیف جامعه شروع می‌شود و چند روز اول تحمل می‌شود. با ورود نیروهای امنیتی و با تفکیک «اعتراض به حق مردم» و «برخورد با فتنه گرانی که در میان مردم نفوذ کرده‌اند» غائله ختم و «دشمن» هم عامل اصلی تحریک معرفی می‌شود. در بدنه طبقه متوسط و نخبه که در فضای مجازی فعالند هم بحث و جدل‌ها، دوقطبی‌هایی را ایجاد می‌کند. یک قطب منتقد سیاست و خواهان تجدید نظر در سیاست‌هاست و قطب دیگر از براندازی سخن می‌گوید و هر دو یکدیگر را به وطن‌فروشی متهم می‌کنند. در پایان این پروسه‌ تکرارشونده طبقه فرودست هر روز ضعیف‌تر، طبقه متوسط هر روز نحیف‌تر، حاکمیت هر روز یکدست‌تر، به اصطلاح «انقلابیون و براندازان» هر روز تندتر و هواداران اصلاح، هر روز منزوی‌تر و دچار تناقض بیشترمی شوند. به مجموع این اتفاقات در جامعه‌شناسی «ازهم گسیختگی اجتماعی» می گویند. 
حال جامعه ما (مرکب از مردم و حاکمیت) خوب نیست. جامعه از هر منظری که به آن نگریسته شود دچار مشکل است. از منظر کارکردگرایی، هیچ کدام از نهادهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی قادر به انجام آنچه برای آن تعبیه شده‌اند، نیستند. حلقه الیت‌ها هر روز تنگ‌تر می‌شود و حاکمیت حاضر به پذیرش الیت‌های جدید یا متفاوت با آنچه خود می‌پذیرد، نیست و مرادش از «همه» صرفا الیت‌های دستچین شده است. حاکمیت معتقد است که به درک دقیقی از ناخوادگاه مردم رسیده و قادر است رفتار آنان را در مواقع بروز بحران به خوبی پیش‌بینی و هدایت کند در نتیجه در هر طرحی که برای مدیریت جامعه به ذهن می‌رسد، مردم، عدد و رقمی‌هستند که خشم‌ها، نارضایتی‌ها و دردهای آنان چندان محل اعتنا نیست. فضای مجازی هم از آن رو که منعکس کننده همین بخش از مردم است، منفور و مستحق صیانت است. انسانها در جامعه دچار دو نوع گرسنگی‌اند. گرسنگی نوع اول همان گرسنگی معمول است و گرسنگی دوم نیاز به آزادی و حس مشارکت در قدرت است. اگرچه گرسنگی نوع دوم، گرسنگی نوع اول را هم رفع می‌کند اما تاریخ نشان داده است که صرف توجه دولت‌ها به نوع اول گرسنگی، دست‌کم بقا و رضایت طیف وسیعی از توده‌ها را فراهم می‌کند اما همین رویکرد هم نیازمند ملزوماتی چون تعامل با جهان و بکارگیری عقلانیت و مشارکت مردم است. در کشور ما هر سخنی که به عنوان راه‌حل مطرح می‌شود ناگزیر از مخاطب قرار دادن حکومت است زیرا مردمی‌که هر روز توان سیاسی و اقتصادی آنان تحلیل می‌رود و تمام ابزارهای سیاسی آنان برای بیان مطالبات از دست‌شان گرفته شده است عملا قدرت عمل موثر خود را از دست داده‌اند و اعتراض‌های شان هر لحظه پرهزینه‌تر می‌شود.
اجرای طرح‌هایی که روی کاغذ با عدد و رقم صرف سنجیده می‌شوند و قرار است روی مردم ناراضی با احساس محرومیت شدید اقتصادی و اجتماعی و سیاسی اجرا شود، منجر به هیچ جراحی منتج به بهبود نخواهد شد؛ زیرا اولین گام برای یک جراحی نیز رضایت موضوع جراحی و اعتماد او به جراح و تخصص اوست. تضعیف روزافزون مردم در هیچ نظریه‌ای به قدرت گرفتن حاکمیت و تقویت قدرت آن منجر نمی‌شود. آنچه به دولت‌ها کمک می‌کند، که سیاست‌ها را پیش ببرند مشروعیت و پذیرشی است که حاصل مشارکت مردم در انواع تصمیم‌گیری‌هاست نه توضیح عددی سیاست‌ها، آن هم درست در وضعیتی که مردم دچار انواع فشارها هستند. دولت‌ها می‌توانند همه این توصیه‌ها را به هیچ بگیرند، تاریخ اما نشان داده است که  الزام‌های حکمرانی و تحولات اجتماعی و مطالباتی که هر روز توفنده و عمیق‌تر می‌شوند در نهایت نه سودای خواست دولت‌ها را دارند و تضمینی به تداوم ثبات جامعه و حکومت داده‌اند.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد