سال ۱۴۰۰ در حالی آغاز شد که سیاهترین روزهای بازار سرمایه را شاهد بودیم و حالا پس از گذشت سه ماه همچنان خروج گسترده پول حقیقی از بازار سرمایه، که دلیل اصلی آن اصلاح قیمت سهام پایانناپذیر بازار و بیاعتمادی شدید سرمایهگذاران است،مشخصه اصلی بورس است.
مسئولان و مدیران دولت روحانی به همراهی نمایندگان مجلس و سران سایر قوا هر چه جلسه گذاشتند و وعده دادند و حتی اعلام کردند ۵۰ میلیون دلار از صندوق توسعه ملی را به بورس اختصاص دهند اما گوش سرمایهگذاران زیاندیده بازار که از این حرفها پر است،به هیچیک از این وعدهها و حرف درمانیها واکنش مثبتی نشان نداد. بسیاری از مالباختهها در بورس به محض سبز شدن چند ساعته بازار، هر آنچه داشتند را برای فروش میگذاشتند تا صفهای قفلشده در فروش در هیچ روزی از ماههای اخیر از تابلوی بورس خارج نشود و گفته شود همه بورس در صف فروشند! حالا و پس از انتخابات ریاستجمهوری،برخی از کارشناسان بازار امید دارند با رفتن دولت روحانی که بسیاری از بورسیها، شخص او و دولتش را مسبب اصلی همه مشکلات بازار سرمایه میدانند و با آمدن رئیسجمهور تازه، روح تازهای به بورس دمیده شود و اندکی از اعتمادهای از دسترفته مردم به بازار بازگردد.انتخابات به عنوان یک اتفاق بزرگ سیاسی، اصولا نوعی خوشبینی را در بازار به وجود میآورد که هر چند واقعی هم نباشد اما به عقیده تحلیلگران،رشدی هر چند اندک و چند روزه را برای بازار به ارمغان خواهد آورد اما پس از انتخابات اگر تغییر خاصی را شاهد نباشیم، همه چیز آرام میشود و بورس به روال عادی و نرمال بازخواهد گشت اما اگر بازار بورس با اخبار خوب برجام و توافق وین همراه شود، این خوشبینیها و اتفاقات مثبت ادامه خواهد یافت، در غیر این صورت باید منتظر شرایط سختی هم برای بازار سرمایه و هم سایر بازارها باشیم. مهمترین سوالی که حدود ۴۰ میلیون سهامدار بازار سرمایه دارند این است که آیا بورس میتواند دوباره به روزهای خوشِ گذشته برگردد؟ پاسخ قاطعی وجود ندارد. از یک سو، تعداد شرکتهای ایرانی که میتوانند به بورس وارد شوند و از این طریق تامین مالی کنند، بسیار زیاد است و بازار سرمایه هنوز هم جای زیادی برای پیشرفت دارد اما از طرف دیگر بورس نمیتواند راه متفاوتی را از واقعیتهای اقتصادی و ملموس جامعه طی کند، یعنی در حالی که رکود و کاهش ارزش پول ملی، نخستین مشخصه اقتصاد کشور است، اینکه بازار سرمایه بخواهد سودهای شارپی بدهد،مطمئنا آخر و عاقبت خوشی نخواهد داشت. زمانی که نرخ تشکیل سرمایه در طول یک دهه گذشته منفی بوده و عوامل نااطمینانی در اقتصاد ایران به اوج رسیدهاند، دشوار بتوان انتظار داشت بورس به یک بازار حرفهای و رو به رشد بدل شود.