انتشار خبر قتل علیرضا شیرمحمدعلی که به دلیل اتهامی سیاسی و یا مطابق با نگاه رسمی اتهامی امنیتی در زندان فشافویه حضور داشت در روزهای اخیر موجی از واکنشها را در شبکههای اجتماعی به همراه داشته است. همانطور که قابل حدس است رسانههای رسمی آن طور که شایسته بود نتوانستند به این موضوع بپردازند و رادیو و تلویزیون رسمی کشور نیز ترجیح داد چنین خبری را اساساً نبیند. درباره آنچه رخ داده و حواشی آن نکاتی قابل ذکر است:
۱. به نظر میرسد که دیدگاه علی مطهری مبنی بر آن که قتل رخ داده در فشافویه از جنس جنایت کهریزک بوده تا حدود بسیاری درست است. در آن واقعه تلخ پس از انتخابات۸۸ شاهد آن بودیم که خطا و بی تدبیری آشکار قاضی مرتضوی، دادستان وقت تهران و برخی دیگر سبب انتقال معترضان به بازداشتگاهی شد که کارویژه آن تنبیه اراذل و اوباش بود.
نتیجه آن تصمیم نابخردانه مرتضوی از دست رفتن جان چند جوان و واقعهای شد که به تعبیر رهبری نظام، نامی جز جنایت نمیتوان بر آن نهاد. آنچه جسته و گریخته از فشافویه به گوش میرسد نیز چنین است که آن زندان در اصل محلی برای تنبیه اراذل و اوباش و قاچاقچیان مواد مخدر بوده است. پرسش و ابهام نخست آن است که علت انتقال زندانیانی که دارای پروندههای سیاسی و امنیتی هستند به چنین زندانی چیست و بر اساس کدام معیار قانونی این تصمیم اتخاذ شده است؟
۲. نکته دوم سکوتی است که بر سه قوه حاکم شده است. شاید بتوان سکوت قوه قضاییه را با توجه به رویه ضعیف حاکم بر نوع اطلاعرسانی در این قوه قابل فهم دانست و سکوت مقامات دولتی را نیز با بهانههایی نه چندان قابل باور مثل شرایط سخت کشور و درگیر بودن آنان به امور اجرایی توجیه کرد اما علت سکوت نمایندگان مجلس چیست؟ مگر محل حضور آنان را خانه ملت نام ننهادهاند؟ آیا واهمه از رد صلاحیت شدن در انتخابات اسفند۹۸ آن قدر بر رفتار و گفتار نمایندگان مجلس اثرگذار است که از واکنش نشان دادن به از دست رفتن جان یک انسان هم گذر کنند؟!
۳. و نکته پایانی عدم بازتاب به موقع و کامل این حادثه تلخ در رسانههای رسمی کشور و در صدر آنان صداوسیما است. نمیتوان از یک سو نسبت به یکهتازی رسانههای فارسیزبان خارجی در چنین مواقعی گلایه و شکایت داشت و از طرف دیگر از حضور به موقع رسانهای در این بزنگاهها غفلت داشت و یا به دلیل خطوط قرمز موجود به آنها نزدیک نشد.