کد خبر: ۱۳۷۲۵۸

خطا را نباید توجیه کرد

روح‌الله سپندآرند

لارس اسونسن در کتاب فلسفه شر تاکید می‌کند: «شر را هیچ‌گاه نه باید توجیه کرد، نه باید از اهمیتش کاست، بلکه باید با آن مبارزه کرد».
تغییرات جدید در X (توییتر سابق) و ماجرایی تحت عنوان «سیم‌کارت‌های سفید» جنجال زیادی آنجا به راه انداخته که همچنان هم ادامه دارد؛ موضوعی که به اختصاص دادن اینترنت بدون فیلتر به عده‌ای خاص مربوط می‌شود.بخش مهمی از کسانی که از این امتیاز برخوردار شدند، همان‌هایی هستند که همیشه موافق فیلترینگ و مخالف اینترنت آزاد بوده‌اند و مصداق آن واعظانی به شمار می‌روند کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند، چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند. تکلیف جامعه انگار با آن‌ها روشن است و زیاد هم خرده‌ای بر آن‌ها نمی‌گیرد و مدت‌هاست که کارش را با آن‌ها تمام‌شده می‌داند، اما به نظر می‌رسد بیشترین انتقادات و حملات به سمت روزنامه‌نگاران و فعالان رسانه‌ای است که به نوعی منتقد حاکمیت به نظر می‌رسیدند و حالا مشخص شده از این امتیاز برخوردار بوده‌اند، یکی طولانی‌تر و یکی کوتاه‌تر.اول آنکه در شرایطی که حق دسترسی به اینترنت آزاد برای اکثریت (می‌شود گفت برای هیچ‌کس) به رسمیت شناخته نمی‌شود، اگر این امتیازِ نابرابر، نادرست است، با ارجاع به همان گزاره اسونسن، دیگر نه‌ باید آن را توجیه کرد و نه باید از اهمیتش کاست، بلکه باید با آن مبارزه کرد.اما مسئله دوم این است که کدام‌یک از ما می‌تواند ادعا کند در پرونده زندگی‌اش هیچ نقطه خطایی ندارد؟ همه ‌ما وقتی زندگی‌مان را مرور می‌کنیم بارها با اشتباه‌هایی مواجه می‌شویم که گاهی منافع شخصی‌مان بر بعضی ایده‌های والایمان غلبه کرده است. تصور می‌کنم نمی‌توان کنشگری اجتماعی و سیاسی را بر دوگانه‌ی برآمده از انگاره‌ی شر مطلق و خیر مطلق قرار داد، در این وضعیت وقتی به سبب هر خطایی، فرد یا گروهی را در «شر» دسته‌بندی می‌کنیم، دیگر نمی‌توان با او در کنشگری برای رسیدن به اهدافی چون آزادی و برابری و... همراه شد و از آن خطرناک‌تر باید کمر به نابودی او بست.در این شرایط جامعه با بی‌رحمی می‌تواند تمام کنش‌های رهایی‌بخش و هزینه‌های تحمیل‌شده بر آن کنشگران را نادیده بگیرد و او را محو کند؛ فکر می‌کنم این سویه خطرناک حملات اخیر علیه عده‌ای از روزنامه‌نگاران باشد، خطرناکتر آنکه حتی به محل بعضی کین‌توزی‌های شخصی بدل شده است.اما نکته مهم همان است: اگر یک تصمیم یا وضعیت که به هر دلیلی در آن قرار گرفته‌ایم، خطاست دیگر نه باید آن را توجیه کرد و نه از اهمیتش کاست، بلکه باید با آن مبارزه کرد.در نهایت، افشاگری‌های اخیر درباره «خط سفید» تنها یک بحث فنی یا اختلاف بر سر یک قابلیت جدید نبود؛ بلکه پرده از واقعیتی برداشت که سال‌ها زیر پوست فیلترینگ پنهان مانده بود. واقعیتی که نشان می‌دهد سیاست فیلترینگ، همان‌قدر که بر زندگی روزمره مردم سایه انداخته، در عمل برای بسیاری از طراحان و مدافعانش چندان جدی نبوده است. سکوت، تکذیب‌های پراکنده و پاسخ‌های متناقض چهره‌های سیاسی نیز نتوانست تصویر شکل‌گرفته در افکار عمومی را تغییر دهد و خط سفید را نمادی از یک تبعیض دانستند.اکنون با روشن‌شدن این تناقض، پرسش اصلی جامعه نه درباره یک اپلیکیشن، بلکه درباره اعتماد است؛ اینکه چگونه می‌توان از مردم خواست محدودیت‌هایی را بپذیرند که سیاست‌گذاران خود به آن پایبند نیستند. این ماجرا، فارغ از آنکه در نهایت چه توضیحاتی درباره آن ارائه شود، نشانه‌ای از شکاف عمیقی است که میان تصمیم‌گیران و مخاطبان تصمیم‌ها وجود دارد؛ شکافی که با هر افشاگری تازه، عمیق‌تر می‌شود.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد
1404/9/10 -  شماره 5936
جستجو
جستجو
بالای صفحه
کد خبر: ۱۳۷۲۵۸

خطا را نباید توجیه کرد

روح‌الله سپندآرند

لارس اسونسن در کتاب فلسفه شر تاکید می‌کند: «شر را هیچ‌گاه نه باید توجیه کرد، نه باید از اهمیتش کاست، بلکه باید با آن مبارزه کرد».
تغییرات جدید در X (توییتر سابق) و ماجرایی تحت عنوان «سیم‌کارت‌های سفید» جنجال زیادی آنجا به راه انداخته که همچنان هم ادامه دارد؛ موضوعی که به اختصاص دادن اینترنت بدون فیلتر به عده‌ای خاص مربوط می‌شود.بخش مهمی از کسانی که از این امتیاز برخوردار شدند، همان‌هایی هستند که همیشه موافق فیلترینگ و مخالف اینترنت آزاد بوده‌اند و مصداق آن واعظانی به شمار می‌روند کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند، چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند. تکلیف جامعه انگار با آن‌ها روشن است و زیاد هم خرده‌ای بر آن‌ها نمی‌گیرد و مدت‌هاست که کارش را با آن‌ها تمام‌شده می‌داند، اما به نظر می‌رسد بیشترین انتقادات و حملات به سمت روزنامه‌نگاران و فعالان رسانه‌ای است که به نوعی منتقد حاکمیت به نظر می‌رسیدند و حالا مشخص شده از این امتیاز برخوردار بوده‌اند، یکی طولانی‌تر و یکی کوتاه‌تر.اول آنکه در شرایطی که حق دسترسی به اینترنت آزاد برای اکثریت (می‌شود گفت برای هیچ‌کس) به رسمیت شناخته نمی‌شود، اگر این امتیازِ نابرابر، نادرست است، با ارجاع به همان گزاره اسونسن، دیگر نه‌ باید آن را توجیه کرد و نه باید از اهمیتش کاست، بلکه باید با آن مبارزه کرد.اما مسئله دوم این است که کدام‌یک از ما می‌تواند ادعا کند در پرونده زندگی‌اش هیچ نقطه خطایی ندارد؟ همه ‌ما وقتی زندگی‌مان را مرور می‌کنیم بارها با اشتباه‌هایی مواجه می‌شویم که گاهی منافع شخصی‌مان بر بعضی ایده‌های والایمان غلبه کرده است. تصور می‌کنم نمی‌توان کنشگری اجتماعی و سیاسی را بر دوگانه‌ی برآمده از انگاره‌ی شر مطلق و خیر مطلق قرار داد، در این وضعیت وقتی به سبب هر خطایی، فرد یا گروهی را در «شر» دسته‌بندی می‌کنیم، دیگر نمی‌توان با او در کنشگری برای رسیدن به اهدافی چون آزادی و برابری و... همراه شد و از آن خطرناک‌تر باید کمر به نابودی او بست.در این شرایط جامعه با بی‌رحمی می‌تواند تمام کنش‌های رهایی‌بخش و هزینه‌های تحمیل‌شده بر آن کنشگران را نادیده بگیرد و او را محو کند؛ فکر می‌کنم این سویه خطرناک حملات اخیر علیه عده‌ای از روزنامه‌نگاران باشد، خطرناکتر آنکه حتی به محل بعضی کین‌توزی‌های شخصی بدل شده است.اما نکته مهم همان است: اگر یک تصمیم یا وضعیت که به هر دلیلی در آن قرار گرفته‌ایم، خطاست دیگر نه باید آن را توجیه کرد و نه از اهمیتش کاست، بلکه باید با آن مبارزه کرد.در نهایت، افشاگری‌های اخیر درباره «خط سفید» تنها یک بحث فنی یا اختلاف بر سر یک قابلیت جدید نبود؛ بلکه پرده از واقعیتی برداشت که سال‌ها زیر پوست فیلترینگ پنهان مانده بود. واقعیتی که نشان می‌دهد سیاست فیلترینگ، همان‌قدر که بر زندگی روزمره مردم سایه انداخته، در عمل برای بسیاری از طراحان و مدافعانش چندان جدی نبوده است. سکوت، تکذیب‌های پراکنده و پاسخ‌های متناقض چهره‌های سیاسی نیز نتوانست تصویر شکل‌گرفته در افکار عمومی را تغییر دهد و خط سفید را نمادی از یک تبعیض دانستند.اکنون با روشن‌شدن این تناقض، پرسش اصلی جامعه نه درباره یک اپلیکیشن، بلکه درباره اعتماد است؛ اینکه چگونه می‌توان از مردم خواست محدودیت‌هایی را بپذیرند که سیاست‌گذاران خود به آن پایبند نیستند. این ماجرا، فارغ از آنکه در نهایت چه توضیحاتی درباره آن ارائه شود، نشانه‌ای از شکاف عمیقی است که میان تصمیم‌گیران و مخاطبان تصمیم‌ها وجود دارد؛ شکافی که با هر افشاگری تازه، عمیق‌تر می‌شود.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد