کد خبر: ۱۳۱۲۱۰

نهی از منکرِ ستاد امر به معروف

نوید لطیفی

این چند خط، خود در تقلای آن است که بتواند آمر به معروف باشد و ناهی از منکر؛ ندایی باشد در انذار آنان که ماه‌هاست در سودای اجبار شهروندان، شیوه‌ شهرآشوبی برگزیده‌اند و بر شعله‌ شکاف و بر آتش آزردگی دمیده‌اند. انذار آنان که در خیال گسترش معروف، عرصه بر منکر گشوده‌اند و جامعه را چندپاره‌تر، خشمگین‌تر و درمانده‌تر ساخته‌اند. انذار آنان که از موضع فرادست، زمین و زمانه‌ی فرودستان را «دیوار» می‌کشند. مخاطب این نوشته، ستاد امر به معروف و نهی از منکر است؛ شاید زیره به کرمان بردن بنمایاند اما در این روزگار، آن ستاد بیش از دیگر نهادها و دستگاه‌ها و قرارگاه‌ها و جبهه‌ها مستحق نهی از منکر است و سزاوار امر به معروف.
این چند ماه، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر، یک تنه و بی‌وقفه کارزار تحریک افکار عمومی‌برپا کرده و در هر اعلام نظری، بخشی از جامعه را ناراضی‌تر می‌کند و البته برانگیخته‌تر. همین چند وقت پیش در سخنانی شاذ و پُرپژواک، از به کارگیری فن‌آوری برای ثبت چهره‌ی بدحجاب و بی‌حجاب گفت و از سهولت جریمه مالی آن شهروندان. بسان آفتاب صلات ظهر، روشن است که نورسیدگان این ستاد با این ایده‌ کهنه و آزموده بر سر کار آمده‌اند که مسأله‌ پوشش حل نمی‌شود مگر با مرعوب ساختن و اعمال تنبیه جدی‌تر و تحمیل هزینه‌ی بیشتر؛ و احتمالا اینگونه هم فکر می‌کنند که چه ترساندنی بیش‌تر از آنکه پای پول و جریمه وسط بیاید در این دوران رکود و تحریم و سفره‌های کوچک و دست‌های خالی. واقعا نکوهیده است که جامعه‌ای تحریم‌زده و پریشان از معیشت را به جریمه‌ی مالی تهدید کنیم، به پول، به قدرت خرید کالا و خدمات، به آنچه که به هر دلیل از آنها دریغ شده است یا به هزار دشنه‌ی تحریم اجنبی و یا هزار و یک کاستی و ناکارآمدی وطنی. کم‌ ‌خِرَدی است که به جامعه‌ی برانگیخته، جامعه‌ی با آستانه‌ی تحمل ناچیز، مدام هشدار بدهیم که دایره بر شما از این هم تنگ‌تر خواهد شد، کسبه و صاحبان شرکت و دفتر و حجره را تهدید کنیم که اگر به بی‌حجاب و بدحجاب تذکر ندهید، شما مجرم‌اید و اینگونه ملت را در برابر ملت بگماریم و به خیال خام تصور کنیم که از اصطکاک مردم با حاکمیت هم کاسته‌ایم و بار را از دوش «ضابطان سیستمی» برداشته‌ایم و بر «ناچاران غیر سیستمی» آوار کرده‌ایم.
اینجا باید رخ در رخ مدعیان آن ستاد ایستاد و آشکارا دعوت به «خردمندی» کرد؛ امر به خِرَد. آنکه نداند جامعه در چه تنگنای شدیدی است و در چه اضطراب و اضطراری، بی‌خبری است که بی‌گمان، خرد تصمیم‌سازی ندارد؛ آنکه نداند در هنگامه‌ای که زورگیرها نه در شب و بن‌بست که در روز و اتوبان، خفت می‌کنند صحبت از بکارگیری فن‌آوری برای تشخیص زنان بدحجاب چه نتیجه‌ای دارد، میان‌مایه‌ای است که حتی از اولویت‌بندی مسائل هم عاجز است. کافی است به یاد بیاوریم که یکی از پرتکرارترین آگهی‌های دیواری و تلویزیونی این روزها، بیمه‌ سرقت تلفن همراه است. نمی‌شود شهروندان را از امکانات فن‌آوری «صیانت» کرد و هر روز اختلال و محدودیتی تازه اعمال کرد و از دیگر سو با افتخار از امکانات فن‌آوری برای تشخیص و تنبیه آنها سخن راند. خردمندی این نیست که محرومان از فن‌آوری را با ابزار فن‌آوری تهدید کنند.
گذشته از اینها اگر آن معروف ادعایی، معروف مقبول عامه و هنجار غالب نباشد، امر به معروف، دعوت به ارزش‌های پذیرفته شده تلقی نخواهد شد و به مقاومت فزاینده‌ی جامعه خواهد انجامید. وقتی معروفی، بر باور عمومی‌چیره نشده، باورمندان به آن معروف را گریز و گزیری نیست جز بازگشت به کسوت «تبلیغ». زمانی می‌شود از امر به معروف گفت که تبلیغ معروف، آن را باوری فراگیر کرده باشد. به نظر وضعیت کنونی اقتضا می‌کند باورمندان به معروف، به کسوت «مبلغ» درآیند تا هیبت «داروغه و شحنه». در این شرایط به جای استفاده از فن‌آوری برای تشخیص شهروندانی با سبک‌زندگی متفاوت باید به فن‌آوری پناه برد برای گفتگو و تکاپو برای اقناع که اگر اقناعی رخ ندهد، معروفی هم شکل نگرفته. نمی‌شود همزمان از آمار بالای بی‌حجابی و بدحجابی گفت و برای جریمه و ترساندن آن شهروندان هم نسخه‌ پیچید؛ اگر آمار بالاست پس یا هنوز تبلیغ کارساز نبوده یا اساسا کسی باب گفتگو نگشوده. نشان خردمندی است که آن ستاد از شمایل تهاجمی‌کنونی عقب بنشیند و از «ساختاری برای تنبیه» به «کارزرای برای تبلیغ» تغییر ماهیت دهد و صد البته که تبلیغ چیزی نیست جز گفتگو، رواداری و کرنش در برابر افکار عمومی. این فرادستی و آمریت و تهدید کردن‌های کنونی، مطلقا نسبتی با تبلیغ و گفتگو و کرنش ندارد.
از سویی دیگر، این ایام که هر روز آماری جگرسوز از مهاجرت می‌شنویم و هر روز خانه را خالی‌تر می‌یابیم، نمی‌شود دلواپس این رفتن‌ها و از دست دادن‌ها نبود. ساده‌انگاری است اگر انگیزه‌های مهاجرت را منحصر به معیشت و دستمزد بدانیم؛ باور کنیم آنها که می‌روند و رنج مهاجرت از خانه را بر جان می‌خرند، بیش از آنکه دستمزدها را مقایسه کرده باشند، کرامت شهروندی را سنجیده‌اند. این «غوغا»ی کنونی ستاد امر به معروف، این بگیر و ببند و تشخیص چهره و جریمه و...احساس کرامتی برای شهروندان باقی می‌گذارد؟ مگر غایتی بالاتر از کمال انسان و کرامت یافتن آدمی‌داریم که اینگونه کرامت شهروندان را قربانی می‌کنیم و وجودشان را سرخورده؛ با غوغا و ارعاب، نه کرامتی زاده می‌شود و نه معروفی مستقر. 

 

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد
1401/7/2 -  شماره 5214
جستجو
جستجو
بالای صفحه
کد خبر: ۱۳۱۲۱۰

نهی از منکرِ ستاد امر به معروف

نوید لطیفی

این چند خط، خود در تقلای آن است که بتواند آمر به معروف باشد و ناهی از منکر؛ ندایی باشد در انذار آنان که ماه‌هاست در سودای اجبار شهروندان، شیوه‌ شهرآشوبی برگزیده‌اند و بر شعله‌ شکاف و بر آتش آزردگی دمیده‌اند. انذار آنان که در خیال گسترش معروف، عرصه بر منکر گشوده‌اند و جامعه را چندپاره‌تر، خشمگین‌تر و درمانده‌تر ساخته‌اند. انذار آنان که از موضع فرادست، زمین و زمانه‌ی فرودستان را «دیوار» می‌کشند. مخاطب این نوشته، ستاد امر به معروف و نهی از منکر است؛ شاید زیره به کرمان بردن بنمایاند اما در این روزگار، آن ستاد بیش از دیگر نهادها و دستگاه‌ها و قرارگاه‌ها و جبهه‌ها مستحق نهی از منکر است و سزاوار امر به معروف.
این چند ماه، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر، یک تنه و بی‌وقفه کارزار تحریک افکار عمومی‌برپا کرده و در هر اعلام نظری، بخشی از جامعه را ناراضی‌تر می‌کند و البته برانگیخته‌تر. همین چند وقت پیش در سخنانی شاذ و پُرپژواک، از به کارگیری فن‌آوری برای ثبت چهره‌ی بدحجاب و بی‌حجاب گفت و از سهولت جریمه مالی آن شهروندان. بسان آفتاب صلات ظهر، روشن است که نورسیدگان این ستاد با این ایده‌ کهنه و آزموده بر سر کار آمده‌اند که مسأله‌ پوشش حل نمی‌شود مگر با مرعوب ساختن و اعمال تنبیه جدی‌تر و تحمیل هزینه‌ی بیشتر؛ و احتمالا اینگونه هم فکر می‌کنند که چه ترساندنی بیش‌تر از آنکه پای پول و جریمه وسط بیاید در این دوران رکود و تحریم و سفره‌های کوچک و دست‌های خالی. واقعا نکوهیده است که جامعه‌ای تحریم‌زده و پریشان از معیشت را به جریمه‌ی مالی تهدید کنیم، به پول، به قدرت خرید کالا و خدمات، به آنچه که به هر دلیل از آنها دریغ شده است یا به هزار دشنه‌ی تحریم اجنبی و یا هزار و یک کاستی و ناکارآمدی وطنی. کم‌ ‌خِرَدی است که به جامعه‌ی برانگیخته، جامعه‌ی با آستانه‌ی تحمل ناچیز، مدام هشدار بدهیم که دایره بر شما از این هم تنگ‌تر خواهد شد، کسبه و صاحبان شرکت و دفتر و حجره را تهدید کنیم که اگر به بی‌حجاب و بدحجاب تذکر ندهید، شما مجرم‌اید و اینگونه ملت را در برابر ملت بگماریم و به خیال خام تصور کنیم که از اصطکاک مردم با حاکمیت هم کاسته‌ایم و بار را از دوش «ضابطان سیستمی» برداشته‌ایم و بر «ناچاران غیر سیستمی» آوار کرده‌ایم.
اینجا باید رخ در رخ مدعیان آن ستاد ایستاد و آشکارا دعوت به «خردمندی» کرد؛ امر به خِرَد. آنکه نداند جامعه در چه تنگنای شدیدی است و در چه اضطراب و اضطراری، بی‌خبری است که بی‌گمان، خرد تصمیم‌سازی ندارد؛ آنکه نداند در هنگامه‌ای که زورگیرها نه در شب و بن‌بست که در روز و اتوبان، خفت می‌کنند صحبت از بکارگیری فن‌آوری برای تشخیص زنان بدحجاب چه نتیجه‌ای دارد، میان‌مایه‌ای است که حتی از اولویت‌بندی مسائل هم عاجز است. کافی است به یاد بیاوریم که یکی از پرتکرارترین آگهی‌های دیواری و تلویزیونی این روزها، بیمه‌ سرقت تلفن همراه است. نمی‌شود شهروندان را از امکانات فن‌آوری «صیانت» کرد و هر روز اختلال و محدودیتی تازه اعمال کرد و از دیگر سو با افتخار از امکانات فن‌آوری برای تشخیص و تنبیه آنها سخن راند. خردمندی این نیست که محرومان از فن‌آوری را با ابزار فن‌آوری تهدید کنند.
گذشته از اینها اگر آن معروف ادعایی، معروف مقبول عامه و هنجار غالب نباشد، امر به معروف، دعوت به ارزش‌های پذیرفته شده تلقی نخواهد شد و به مقاومت فزاینده‌ی جامعه خواهد انجامید. وقتی معروفی، بر باور عمومی‌چیره نشده، باورمندان به آن معروف را گریز و گزیری نیست جز بازگشت به کسوت «تبلیغ». زمانی می‌شود از امر به معروف گفت که تبلیغ معروف، آن را باوری فراگیر کرده باشد. به نظر وضعیت کنونی اقتضا می‌کند باورمندان به معروف، به کسوت «مبلغ» درآیند تا هیبت «داروغه و شحنه». در این شرایط به جای استفاده از فن‌آوری برای تشخیص شهروندانی با سبک‌زندگی متفاوت باید به فن‌آوری پناه برد برای گفتگو و تکاپو برای اقناع که اگر اقناعی رخ ندهد، معروفی هم شکل نگرفته. نمی‌شود همزمان از آمار بالای بی‌حجابی و بدحجابی گفت و برای جریمه و ترساندن آن شهروندان هم نسخه‌ پیچید؛ اگر آمار بالاست پس یا هنوز تبلیغ کارساز نبوده یا اساسا کسی باب گفتگو نگشوده. نشان خردمندی است که آن ستاد از شمایل تهاجمی‌کنونی عقب بنشیند و از «ساختاری برای تنبیه» به «کارزرای برای تبلیغ» تغییر ماهیت دهد و صد البته که تبلیغ چیزی نیست جز گفتگو، رواداری و کرنش در برابر افکار عمومی. این فرادستی و آمریت و تهدید کردن‌های کنونی، مطلقا نسبتی با تبلیغ و گفتگو و کرنش ندارد.
از سویی دیگر، این ایام که هر روز آماری جگرسوز از مهاجرت می‌شنویم و هر روز خانه را خالی‌تر می‌یابیم، نمی‌شود دلواپس این رفتن‌ها و از دست دادن‌ها نبود. ساده‌انگاری است اگر انگیزه‌های مهاجرت را منحصر به معیشت و دستمزد بدانیم؛ باور کنیم آنها که می‌روند و رنج مهاجرت از خانه را بر جان می‌خرند، بیش از آنکه دستمزدها را مقایسه کرده باشند، کرامت شهروندی را سنجیده‌اند. این «غوغا»ی کنونی ستاد امر به معروف، این بگیر و ببند و تشخیص چهره و جریمه و...احساس کرامتی برای شهروندان باقی می‌گذارد؟ مگر غایتی بالاتر از کمال انسان و کرامت یافتن آدمی‌داریم که اینگونه کرامت شهروندان را قربانی می‌کنیم و وجودشان را سرخورده؛ با غوغا و ارعاب، نه کرامتی زاده می‌شود و نه معروفی مستقر. 

 

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد