علی محمد حاضری درباره دلایل اخراج اساتید دانشگاهی گفت: فکر میکنم اگر مسئولان دانشگاهی در این مورد بخواهند توضیح دهند و اگر صادقانهتر برخورد کنند، کافی است تصریح کنند که تقریبا این اساتید، نه تنها هیچ کدامشان از نظر حرفهای، تخصصی و شغلی مشکلی ندارند و در ردیف اساتید برجسته و اثرگذار و معتبر رشته خود قرار دارند، بلکه فقط به علت نقاط قوتی که دارند، با آنها برخورد میشود. البته هرکسی و از آن جمله این افراد ممکن است اشتباهات یا ضعفهای اداری هم داشته باشند ولی همه میدانیم که آن ضعفهای احتمالی موجب برخورد و حذف نیست و به طرق مختلف میتوانست رفع و رجوع شود. این فعال سیاسی یادآور شد: اتفاقا اساتیدی که ضعف علمی داشته باشند، خیلی زودتر سر به زیر میشوند و مطیعاند و کارشان کمتر به اینگونه برخوردها میکشد. این اساتید ضعیف هستند که به علت ضعف علمی و کاری خودشان حاضرند برای حفظ موقعیت اداری و شغلیشان تن به هر خواستهای بدهند، برخی از آنها به دلیل همین ضعف، سربه زیرند و به شکل ریاکارانه در مقابل مدیران دانشگاه و مواضع رسمی صاحبان قدرت بله قربانگو هستند چنین افرادی آن وقت دیگر مشکلی با نظام اداری دانشگاه نخواهند داشت یا اگر هم داشتند برای رفع آنها راهنمایی میشوند. وی افزود: این اساتید شناخته شده که اکنون شاهد برخورد با آنها هستیم، از نظر وفاداری وطنپرستانه و حتی وفاداری کلان به سیستم سیاسی کشور، جزء چهرههای شاخصی هستند که سوابق علمی، تخصصی و تعهدات حرفهای آنها کاملا آن را نشان میدهد. اگر ملاک ارزیابی صلاحیت اساتید، داشتن صلاحیتهای تخصصی علمی است، باید نظر و نگاه گروههای تخصصی و مجامع حرفهای دیده شود. درباره آقای فاضلی، انجمن جامعهشناسی به عنوان یک گروه صنفی کاملا معتبر و شناخته شده، در بیانیهای رسمی، کارآمدی او را ارزیابی و فعالیت حرفهای، تخصصی و اثرگذاری علمی او در مجامع علمی را گواهی کرده است، حتی در این امر تعداد مهمی از دیگر انجمنهای علمی هم با انجمن جامعه شناسی هم آوا بودهاند. حاضری در ادامه تاکید کرد: معلوم است که دلایل اخراج، نداشتن صلاحیتهای علمی و تخصصی نیست. یک نوع قالبسازی فکری و اندیشهای و رفتار سیاسی مورد نظر دوستان وجود دارد که این اساتید دانشگاه در آن قالبها قرار نمیگیرند و به همین دلیل اخراج میشوند. ملاک ارزیابیها، میزان سازگاری با انتظارات یک قرائت معین از اسلام، سیاست و حکومت در ایران است. هر کسی با آن شاخص و قالب سازگار باشد، نوعا از لحاظ علمی نیز مورد تایید قرار میگیرد یا ضعفهایش با اغماض مواجه خواهد شد. بالعکس، هرکسی در این قالب سازگار نباشد حتی اگر از نظر علمی قوی باشد، قبول نخواهد شد.وی در ادامه افزود: در واقع منطق آقایان همین است که باید فضا و جو فکری و سیاسی دانشگاهها به گونهای اصلاح شود که مثلا دیگر تجربه سال ۸۸ که بنا به اظهارات خودشان، بیش از ۷۰ درصد اساتید یا جامعه دانشگاهی به کاندیدایی که مطلوب بخشی از جریانهای قدرت نبود رای دادند، پیش نیاید، اتفاقا قواعد و سازو کارهایی که اکنون مبنای تصمیمگیری برای برخورد و اخراج این قبیل اساتید است نوعا پس از تجربه سال ۸۸ تدوین شده و مرجعیتی هم برای نهادهای صنفی و علمی در این ارزیابیها قائل نشده است. اگر صادقانه میخواستند این مواضع را بیان کنند، باید تصریح میکردند که قرار است دیگر آن مواضع تکرار نشود.
احمدینژاد:یک قرارداد با چین بستهاند که آن را به مجلس هم نمیبرند
مگر چینیها حاکم بر ایران هستند؟
رئیس دولت دهم در واکنش به قرارداد ۲۵ساله ایران و چین گفت: میگویند طرف چینی گفته متن آن منتشر نشود! گفتیم به او چه ربطی دارد؟ حق ملت ایران است، فردا طرف چینی میگوید این کار هم نشود، آن کار هم نشود! مگر آنها حاکم بر کشور هستند!؟ میگویند آمریکاییها میفهمند و خرابکاری میکنند! یعنی آمریکاییها خبر ندارند!؟
محمود احمدینژاد در جمع مردم قزوین ضمن انتقاد از عقد قرارداد ۲۵ ساله بین ایران و چین گفت: آمدهاند یک قرارداد با چین بستهاند که آن را دیگر به مجلس هم نمیبرند که بخواهند ۲۰ دقیقه ای تصویب کنند! و فاجعه بار اینکه وقتی میگوییم چرا محتوای آن را منتشر نمیکنید؟ متن این سخنرانی را در ادامه بخوانید: شما دارید ۲۵ سال تعهد میدهید، جسته و گریخته خبرهایی بیرون میآید که فلان جزیره را میخواهند بدهند، فلان جا را میخواهند بدهند و میخواهند نیروی نظامی وارد ایران کنند که همه اش خلاف قانون اساسی است. میگویند طرف چینی گفته متن آن منتشر نشود! گفتیم به او چه ربطی دارد؟ حق ملت ایران است. اسرائیل میآید در تهران اسناد سری و فوق سری را برمی دارد و میبرد، آنوقت از این خبر ندارند؟ اصلا چین بدون رضایت آمریکا میآید با ما قرارداد میبندد!؟ اینها سؤال است. فقط ملت نباید بدانند! یک چیز بدتری پیدا شده، به محض آنکه این حرفها را میزنیم، میگویند شما به غرب گرایش پیدا کرده اید! شما طرفدار آمریکا و انگلیس شده اید! آن زمان که میگفتیم چرا برجام را میبندید و در حالیکه ملت خبر ندارد، اینقدر امتیاز میدهید، ــ حتی آمریکاییها هم میگفتند داریم این امتیازات را از ایران میگیریم و شما میگفتید نخیر! ــ میگفتند شما گرایش به شرق پیدا کردید، گرایش به چین و روسیه پیدا کردید! حالا میگوییم چرا با اینها دارید قرارداد پنهانی امضاء میکنید، میگویند شما گرایش به غرب پیدا کرده اید! این اخلاق مال زمان قاجار است که میخواستند مملکت را بفروشند و اعتراضات را اینگونه خفه کنند! بنده احمدینژاد به شعار نه شرقی و نه غربی با تمام وجودم پایبند هستم. نه اینکه با شرق و غرب عالم بجنگیم، هرگز! با همه دنیا همکاری میکنیم ولی نه به این عنوان که زیر بلیت کسی برویم و از جیب ملت امتیاز بدهیم، چرا باید امتیاز بدهیم؟ مدیریت شما ضعیف است و باعث خرابی اقتصاد شده است و در موضع ضعف قرار گرفته اید، حالا باید بروید یک امتیازی بدهید و فکر میکنید با آن درست میشود؟ بخدا درست نمیشود. هیچکس در این عالم دلسوز شما نیست. آنها دنبال جیب خودشان هستند. جسته و گریخته خبرهایی میآید که میخواهند نفت را ارزانتر یا قسطی بدهند و بجای آن چیز دیگری بگیرند! همهاش به نفع طرف مقابل! یا ۸۰ درصد این طرف و ۲۰ درصد این طرف! برای چه؟ خب مدیریت خودتان را درست کنید، به مردم هم احترام بگذارید و آنها را به کار بگیرید. اینهمه ثروت در کشور وجود دارد، خب اداره کنید. خودتان را با مدیریت ضعیف، در نقطه منفی قرار دادید و بعد برای فرار از این، میخواهید خطای بزرگتری را مرتکب شوید! این غلط است. اینها مشکل کشاورز و دامدار و صنعتگر و تاجر و باغدار را حل نمیکند. آنها یک تومان بیاورند، میخواهند ۱۰ تومان ببرند! اجازه بدهید مردم مطلع شوند و ۸۵ میلیون نظر بدهند. مگر کشور مال مردم نیست!؟ یک مجلسی درست شده که اصلا مطالبه هم نمیکند! نمیگویند بیاورید ما هم ببینیم! جالب است! میگویند نماینده مردم هستند ولی وقتی از دولت انتقاد میکنیم، آنها میآیند جواب میدهند! اصلا همه چیز معکوس شده است! شما باید حرف مردم را بزنید. نکند کشور را از چاله دربیاورید و در چاه بیندازید! با همه جای دنیا ارتباط داشته باشید اما عادلانه و با رعایت حقوق ملت، ملت در جریان باشد، نظر بدهد، قانونی باشد. خودشان یکطرفه میگویند خیلی عالی است! برجام یادتان هست؟ هر کس ایراد میگرفت، میگفتند شما نمیفهمید، شناسنامه ندارید، بی عقل هستید، همه چیز در برجام هست! بعد هم فهمیدیم همه چیز در آن هست ولی به نفع طرف مقابل! یعنی هر چه جلویشان گذاشتند، اینها امضاء کردند! ما آن زمان گفتیم خوشبینانه میگوییم، میخواهیم آنها را نجات بدهیم، اینها نخواندهاند و امضاء کردهاند ولی خودشان آمدند و گفتند نخیر! خواندهایم و به ما فحش دادند! بعد که گیر افتادند، گفتند ما نخوانده بودیم! حالا فردا دوباره نیایند بگویند ما هم نخوانده امضاء کردیم! حالا میخواهند یک قرارداد ۲۰ ساله هم با روسیه ببندند، باز هم ملت خبر ندارد! من قبلا گفته ام، به آنهایی هم که فکر کردند ایران در موضع ضعف قرار گرفته و میشود یک امتیاز تاریخی از ایرانیها بگیرند، هم میگویم که بشنوند؛ چیزی که مردم در جریان آن نباشند، ملت آن را قبول ندارد.
مطهرنیا: مذاکرات روی یک سطح لغزان قرار دارد
معادله هستهای در آینه مغناطیس قدرت
گروه سیاسی: همزمان با تشدید رایزنیهای دیپلماتیک در مدت اخیر، در قالب مذاکرات هستهای وین (با محوریت احیای توافق برجام)، گمانهزنیهای مختلفی در مورد سرنوشت نهایی این مذاکرات مطرح میشود.
در این راستا، عدهای از ناظران و تحلیلگران معتقدند که دستیابی به توافق هستهای میان ایران و گروه چهار بعلاوه یک، قریب الوقوع و در دسترس است و عدهای دیگر، بر این باورند که عمق شکافها میان ایران و غرب در چهارچوب مذاکرات مذکور به قدری زیاد است که هنوز بایستی مذاکراتی طولانی میان طرفهای مذکور انجام شود. با این حال، همه بویژه افکار عمومی با طیفی از پرسشهای اساسی رو به رو هستند: به عنوان مثال، مشکل اصلی معادله هستهای ایران کجاست؟ علتِ شنیده شدن صداهای مختلف در مورد سرنوشت مذاکرات در وین چیست؟ و آیا اساسا میتوان به انعقاد یک توافق پایدار که به نحوی موثر، سطح تنشها میان ایران و غرب را با محوریت مساله هستهای تهران کاهش دهد و حدی از گشایش اقتصادی و رفاه را نیز برای مردمِ ایران به ارمغان آورد، امیدوار بود؟ در این چهارچوب،یك استاد علم سیاست و کارشناس روابط بینالملل،این دغدغهها را مخاطب قرار داده و نسبت به روند جاری مذاکرات وین، چه از حیث بازیگرانِ درگیر در آن و چه از منظر کلیِ نظام بینالملل، و همچنین آینده احتمالی این مذاکرات، به طرح دیدگاههای خود پرداخته است. مهدی مطهرنیا گفت:«در شرایط کنونی، پرونده هستهای ایران در سطح روییِ اصطکاک تهران با نظام بینالملل و هسته اصلی قدرت آن قرار دارد. مرکز مغناطیسی قدرت در نظام بینالملل، هنوز ایالات متحده آمریکا است. کشورهایی، چون چین، جدای از ساختار قدرتِ قابل توجه خود در برابر ایالات متحده آمریکا، هنوز در امتداد این مرکز مغناطیسی قرار دارند و پکن اگرچه بارِ منفی در مسیرِ امتداد مثبت این مرکز مغناطیسی وارد میکند، اما در نهایت رو به روی آن نمیایستد. ایران در دوایر دور از این مرکز مغناطیسی قدرت، به عنوان یک کشور متوسط (از منظر قدرت) و در قالب یک قدرت منطقه ای، عملا کشمکشهای زیادی با آمریکا دارد به نحوی که حتی این کشمکشها و منازعات، بیش از آن چیزی هستند که پکن و واشنگتن در مناسبات دوجانبه خود با یکدیگر تجربه میکنند. از این رو، موضوع اصلی، پرونده هستهای ایران نیست بلکه مساله تخاصم یک قدرتِ سطح متوسط که وزن یک قدرت منطقهای را دارد (ایران) با ابرقدرتِ جهانی است. این ابرقدرت جهانی زمانی امپراطوری ایران بوده، زمانی امپراطوری روم، زمانی اسپانیا، بریتانیا و... و اکنون آمریکا است و در آینده میتوان هر کشور دیگری باشد. باید توجه داشت که مرکز مغناطیسی قدرت، از اهمیت زیادی برخوردار است. پرونده هستهای ایران، عنوانی است که به تلاطم جاری میان ایران و آمریکا داده شده است تا روزنهای برای کشمکشِ بیشتر میان مرکز مغناطیسی قدرت و یکی از نیروهای منفی (از دید مرکز مغناطیسی قدرت، این نیرویِ منفی ایران است) ایجاد شود. از این رو، دلالت ضمنی، بر اصالت عینیِ این تلاطم و رویارویی است. وی افزود: درست به همین دلیل است که اوباما از سال ۲۰۱۴ به بعد به این فکر افتاد که ایران را در یک روند دیپلماتیک و مذاکره وارد کند و در چهارچوب این روند، زمینههای حل مسائل خود با ایران را فراهم کند (از این منظر و با توجه به دغدغههای آمریکا). در این چهارچوب، با آمدن و حاضر شدنِ ایران پای میز مذاکره، یا ایران این مرکز مغناطیسی قدرت (آمریکا) را به رسمیت میشناسد و در امتداد آن قرار میگیرد که این مساله در گام نخست منجر به انعقاد توافق برجام در سال ۲۰۱۵ شد، و یا اینکه آن را نمیپذیرد و با چنبره برجام، عملا با چهارچوبی مواجه خواهد شد که غرب به طور خاص از طریق آن وارد چالشهای جدی با ایران میشود تا بتواند مسائل گسترده ترِ خود را با آن حل کند.
این استاد دانشگاه گفت: در این چهارچوب، ایران از منظر غرب یا باید به مذاکره گسترده و پُردامنه با آمریکا در قالب برجام وارد میشد یا در قالب همین توافق، سطح تنشهای با ایران تا حد زیادی افزایش مییافت و پایتختهای کشورهای غربی نیز عملا علیه ایران وارد میشدند. الگوی پنج بعلاوه یک که همان پنج قدرت بزرگ جهانی به علاوه آمریکا بود (و نَه کشورهای دارای حق وتوی شورای امنیت سازمان ملل بعلاوه آلمان) طراحی شد. در این چهارچوب، پرونده هستهای ایران آغاز شد و اکنون نیز در سطحی لغزنده قرار دارد. باید توجه داشت که در این معادله، نکته اصلی، پرونده هستهای ایران نیست بلکه نکته محوری همان تنشهای تهران و واشنگتن در پهنه نظام بینالملل است که اکنون یک جنبه عینی و جدیِ خود را در قالب معادله هستهای نشان داده است. در شرایط کنونی شاهدیم که ایران شدیدا در تقابل با آمریکا درگیر است و عملا این تهران است که به قُطب نبرد تمدنها (از نگاه غرب و بویژه آمریکا) تبدیل شده است. این تنش ها، جلوههایی عینی در منطقه خاورمیانه نیز پیدا کردهاند. از این منظر، پروند هستهای ایران در لایه رویی و ظاهریِ نظام بینالملل و در جلویِ دیدگاه همگان برجسته شده و به مثابه اهرم فشاری علیه تهران راهبری میشود. از این رو، تئوری که من پیشتر نیز در سال ۱۳۷۹ هجری شمسی بر آن تاکید داشتم، یعنی تئوری جنگهای نامتعادل پیاده سازی شده است.
وضعیت لغزانِ مذاکرات هستهای وین مشهود شده است
وی خاطر نشان كرد: اکنون نیز مذاکرات روی یک سطح لغزان قرار دارد. از یک طرف برخی خواهانِ حفظ وضع موجود هستند که از جمله آنها میتوان به چین و روسیه و تا حدی خود ایران اشاره کرد. ایران در دولت ابراهیم رئیسی با رویکرد نَه جنگ و نَه مذاکره وارد روند وین شد (این رویکرد یعنی حفظ وضع موجود). تداوم فشارها علیه ایران در دولت بایدن که به زعم برخی خوش بینان، انتظار میرفت (با حضور بایدن در کاخ سفید) پایان یابد، نقش قابل توجهی در از سرگیری روند دیپلماتیک در چهارچوب مذاکرات هستهای وین داشته است. باید توجه داشت که در جریان شش دور مذاکره در زمان دولت حسن روحانی، روی میز مذاکرات حدود هشت پرانتز بود که در اواخر عمرِ دولت مذکور، این پرانتزها در حال رفع شدن و حصول نتیجه راجع به آنها بودند، اما این روند در خرداد ماه و با انتخابات ریاست جمهوری کشورمان منقطع شد و در شرایط کنونی بیش از ۱۲ پرانتز اصلی در روند مذاکرات وجود دارد. دولت ابراهیم رئیسی پیشنهادات خود را در قالبِ دو دستور کار به گروه چهار بعلاوه یک عرضه کرد.