هرچند که داستان رد صلاحیت ها در جمهوری اسلامی امر تازه ای نیست و پیش از این نیز شاهد رد صلاحیت گسترده نامزدها در انتخابات مجلس بوده ایم اما چنین امری به طوری که یک جریان سیاسی از معرفی حتی یک نامزد انتخاباتی محروم بماند بیسابقه بوده و بیسابقه تر آنکه شورای نگهبان راسا نامزد هم برای آن جریان تعریف کند. در انتخاباتی که گذشت، بخشی از جریان اصلاحطلب اعلام کرد که نامزدی در این انتخابات ندارد و اسیر این صحنهآرایی نمیشود و جریانی دیگرمعتقد بود باید با پشتیبانی از یکی از نامزدهای تعیینی شورای نگهبان در این انتخابات شرکت کرده تا شاید بازی را برهم زند. اما به هرحال برخلاف سال ۷۶ این بار نامزد تعیین شده پیروز انتخابات شد و اختلاف نظر بین اصلاحطلبان باقی ماند. در همین خصوص یك عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و فعال سیاسی گفت: این انتخابات بهلحاظ رویهها، متمایز بهحساب نمیآید و همانطور که پیشتر گفتهام ما انتخابات آزاد را بهمعنای دقیق کلمه هیچگاه تجربه نکردهایم. اما، انتخابات خرداد ۱۴۰۰ از یک منظر متفاوت بود و آن اینکه هسته سخت قدرت تصمیم گرفت به قیمت انتخابات تضمینشده از بخش اعظمی از رأیدهندگان و یا بهتر بگویم، شهروندان عبور کند. سعید حجاریان افزود: از گذشته یک بحث انتخاباتیِ استراتژیک میان سران نظام در جریان بوده است که منتهی به یک پرسش شده است و آن اینکه، از میان انتخابات مطمئن و پیشبینیپذیر و انتخابات باشکوه و پیشبینیناپذیر کدامیک مناسب حال کشور است. در این زمینه مواضع دو چهره قابل مطالعه است. آیتالله هاشمی بهعنوان یکی از موثرترین نیروهای سیاسی -دستکم تا پیش از دوم خرداد- نگاه اول را نمایندگی میکرد و آیتالله خامنهای به نگاه دوم معتقد بود. آقای هاشمی انتخابات را بهمثابه یک پروژه میدید که نباید در آن الگوی اداره کشور و انباشت قدرت تغییری ایجاد کند و آقای خامنهای انتخابات را پروسهای میدید که بهواسطه غلبه گفتمانی و سیاسی حاکمیت نتیجهاش از پیش مشخص است. اما، در این دوره از انتخابات گویی نگاه اول پیروز شده است و گمان نمیرود به شرط حیات تا سالیان متمادی این شیوه مرضیه ترک شود! یعنی ارتباط نظام سیاسی و مردم کم و کمتر خواهد شد. وی گفت: من از سال گذشته در چندین مطلب، مواردی را درباره انتخابات ریاستجمهوری گفته بودم. بخشی از مطالب ناظر به مواجهه حکومت با صندوق رأی بود؛ من معتقد بودم نگاهی تمامتخواهانه میل به حذف مردم کرده است و در اینباره صراحتاً نوشتم، زحمت برگزاری انتخابات را نکشید، خودتان گزینه مورد نظر را نصب کنید! در حوزهای دیگر، اشاره کردم که اساساً کاندیداهای ریاستجمهوری میل به جلب رضایت گروههایی کردهاند که اساساً نمایندگان واقعی جامعه متکثر ما بهحساب نمیآیند و بدین ترتیب زمینههای حذف بخشهای متعددی را فراهم کردهاند. اما بهمنماه سال ۱۳۹۹ در یادداشتی نوشتم، ما تا قبل از سال انتخابات ۱۴۰۰ فاکتورهایی مانند پیشبینیناپذیری و رقابت را داشتیم اما کشور حالا به دورههای نخستین بازگشته است و بهدنبال انتخابات پیشبینیپذیر و مطمئن است. صحنه شش نفره مناظرههای انتخاباتی تصویری بدون روتوش از این انتخابات مطمئن را ارائه کرد.
وی در پاسخ به این پرسش كه چرا این پیشبینی به سازوکار تصمیمگیری اصلاحطلبان وارد نشد؟،گفت:یک زمان شما در قالب یک حزب بحث میکنید؛ مانند حزب مشارکت. من در حزب نظر خودم را داشتم، طرح بحث میکردم و به نقدها جواب میدم و دست آخر ممکن بود نظرم صورت اجرایی بگیرد یا نگیرد. اما الان سازوکار تصمیمگیری اصلاحطلبی و اصلاحطلبان ناروشن است. این مسئله نیاز به نقد مفصل دارد که خوب، اکنون، محل بحث ما نیست. بنابراین به موضوع اقلیت شدن میپردازم. زمانیکه تلقی اقلیت شدن بهوجود میآید باید یک پرسش مهم را طرح کنیم؛ آیا من و دوستان همفکر بهلحاظ عددی همزمان میان سران و بدنه اصلاحطلب اقلیت هستیم؟ گمانم پاسخ منفی باشد. اولاً، در نهاد اجماعساز اصلاحطلبان به هر ترتیب مصطفی تاجزاده جزو سهنفر نامزد منتخب قرار گرفت؛ بنابراین در میان متوسط سلایق اصلاحطلبان اقلیت نیستیم. در میان بدنه اصلاحطلبان هم چنین نظری دارم؛ یعنی اگر یک سازوکار رأیسنجی شفاف وجود داشته باشد، میتوانستیم براساس شاخص سن، تحصیلات و محل سکونت بگوییم چند درصد جوانها به اصلاحطلبی پیشرو تمایل دارند و چند درصد به انواع دیگر اصلاحطلبی میل میکنند. این فعال سیاسی گفت: برخی اصلاحطلبانِ صندلیطلب معتقدند سیاست مقدمه کسبوکار است؛ باید به آن میزان دُز سیاسی فعالیت را بالا ببریم تا حساسیت هیچ فرد و نهادی بالا نرود. از منظر اینان سیاستورزی اصلاحطلبانه یعنی اعلام نظر درباره مسائل روبنایی و دعواهای اداری-استخدامی تا حد فرماندار و استاندار! خوب، شما میتوانید نماد این تفکر را، چه حزب باشد و چه فرد، در معرض آرای عمومی قرار دهید و ببینید چه قدر مقبولیت دارد. در حال حاضر خاک سیاست ما پلیسی-پادگانی است و احزاب و کادرهایشان امکان رویش ندارند. وانگهی، بعد از وقایع سال ۱۳۸۸ سرخوردگی عجیبی بهوجود آمده است که افراد رهایی و کنششان را در فردیت جستوجو میکنند علیالخصوص که با پیدایش و گسترش فضای مجازی کار حزبی رودررو بهشدت مختل شده است و افراد در میان انبوه اطلاعات و تحلیلهای درست و نادرست متحیر ماندهاند. حجاریان افزود: احزاب معمولاً بهجز کارکردهای جوهری، کارکردهای عَرَضی هم دارند. آنها باید کادر بسازند، بر قدرت تأثیر بگذارند و قدرتساز شوند و حتی بلوک اقتصادیِ تأثیرگذار تشکیل دهند. در درون این فرآیندها، ارتباطاتی میان کادرها برقرار میشود که منتهی به پیوندهای خانوادگی، شغلی و… خواهد شد. الان هر دوی این کارکردها با اختلال مواجه شده است بهویژه کارکرد دوم. البته برخی احزاب فقط به کارکرد دوم توجه دارند و به دکّان تبدیل شدهاند!