فیلم «خانه پدری» به کارگردانی کیانوش عیاری، سینماگر شناختهشده پس از حدود یک دهه توقیف بالاخره اکران شد.
این فیلم که چند سال پیش هم برای یکی دو روز به نمایش درآمد و به دلیل فشارهای وارد آمده به وزارت ارشاد بر آن مهر توقیف خورده بود چند روزی است که از محاق توقیف درآمده و نمایش آن در سینماها بحث و گفتوگوهایی را ایجاد کرده است.
گروهی بر این باورند که این فیلم در مقایسه با آثار دیگر کارگردان آن در جایگاه بالایی قرار ندارد و گروهی دیگر اما «خانه پدری» را بهترین فیلم عیاری دانستهاند. فارغ از این اختلافنظرهای سینمایی گروه سومی نیز هستند که علت مخالفت خود با این فیلم را وهن سنت، دین، تعصب و... و ترویج خشونت اعلام کردهاند. این گروه سوم که از رسانههای عمومی نیز بهرهمند هستند بر این باور است که تنها راه مواجهه با «خانه پدری» توقیف آن و جلوگیری از ادامه نمایش این فیلم در سینماهاست.آنچه بهانه نوشتار پیش رو است همین نگاه به فرهنگ و هنر است؛ چرا که اختلاف دیدگاه درباره کیفیت آثار هنری امری طبیعی است و میتوان دوستدار همین فیلم مورد بحث بود و یا آن را فیلمی ضعیف و حتی بی کیفیت دانست. حتی میتوان مضمون آن را هم با تفاسیری عجیب و غریب توهینآمیز تلقی کرد. همه اینها تا زمانی که در سطح اعلام نظر باشد ایرادی به آن وارد نیست وچه بسا برآیند همین دیدگاههای متفاوت بتواند هر اهل فرهنگی را به سوی مسیر بهتری رهنمون سازد. مشکل اما از آن جایی آغاز میشود که اختلاف سلیقه از حوزه نظری فراتر رفته و افرادی تمایل داشته باشند با عبور از چارچوبهای قانونی نظر خود را علاوه بر اعلام، اعمال هم کنند! آنچه بر «خانه پدری» در ده سال اخیر رفت و آنچه بر سر «رستاخیز»، «صد سال به این سالها»، «گزارش یک جشن»، «خیابانهای آرام» و... میرود همین مسئله است. آثاری که با مجوزهای قانونی ساخته شدهاند و برخی حتیمجوز نمایش را هم دریافت کرده بودند اما به دلیل فشار جریانهایی مرئی و نامرئی و از آن تاسفبارتر عقبنشینی و انفعال مسئولان وزارت فرهنگ رنگ پرده سینما را سالهاست که به خود ندیدهاند و علاوه بر آسیبهای جبرانناپذیر فرهنگی و معنوی به صاحبان این آثار، خسارتهای هنگفت جبرانناپذیری نیز به همراه داشته است
تجربه نمایش فیلمهای «خانه پدری» و «آشغالهای دوست داشتنی» پس از چندین سال توقیف نشان داد که رویکرد سلبی در عرصه فرهنگ به هیچ وجه پاسخگوی شرایط امروز جامعه ایرانی نیست و با شیوههای دهه شصتی نمیتوان جامعهای که در آن صدای بلند دهه هفتادیها و هشتادیها به گوش میرسد را اداره کرد.