اگر در شهر اصفهان سی و سه پل و خواجو توانستهاند بخشی از هویت شهر و غرور ملی باشند در شهر اهواز هم پلهايي چون سیاه و سفید (پل معلق) قرار دارند که از لحاظ نقش تاریخی، اجتماعی و سیاسی دست کمی از پلهای اصفهان ندارند اما مهجور افتاده اند.
در دنیای مدرن امروز پلها بخش مهم و معناداری در زندگی روزمره محسوب میشوند، پلها با هویتهای تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی خود علاوه بر نقش اصلی که همان اتصال مناطق است در حیات انسان نقشهای بزرگتری بعده دارند، این پلها بعنوان اشیا تاریخی، هویت فرهنگی و ملی، فضاهای تفریحی، توریستی و اقتصادی مطرح میباشند. به عنوان مکانیهايي جهت خلق خاطره، عشق به شهر و وطن و پرسه زنی و پیاده روی و نمادهای منطقهای و ملی مطرح میباشند.
اگر در شهر اصفهان دو پل معروف را تاریخی مینامند باید اذعان داشت سال ساخت و بهره برداری آنها حدود ۳۰۰ سال زودتر از پلهای سفید و سیاه اهواز بوده است، اگر از آنها به عنوان شارهکار معماری نام برده میشود باید گفت در عصر نوین تکنولوژی پلهای اهواز به عنوان برترین و اولین پلهای فولادی جهان مطرح میباشند. اگر پلهای اصفهان بیشتر جنبه عبور و مرور داشتهاند پل سیاه اهواز کارکرد سیاسی منطقهای و جهانی را در پرونده خود دارد. اگر دو پل اصفهان به عنوان شاخصههای بزرگ یک دوره حکومتی بودهاند پلهای اهواز هم بیانگر دوره تاریخی حساسی هستند. اما جای تاسف دارد که به این دو پل مظلوم آنطور که باید و شاید پرداخته نمیشود، باید دید مسئولین شهر اهواز به این دو ابرسازه فولادی که ریشه در تاریخ اهواز و کشور دارند تغییر نماید.
اگر در شهر تهران با المانسازی پل طبیعت را بنا میکنند تا در کنار آن صدها اهداف فرهنگی، اقتصادی و ورزشی را اجرا نمایند تا شهروندان منتفع شده و لذت ببرند، اما در شهر اهواز این پتانسیل از چندین دهه پیش موجود است، اگر پل طبیعت در تهران در پی کسب هویت فرهنگی و اجتماعی است، پل سیاه اهواز که تمامی شهرتها را در دل خود دارد، پل سیاه میتواند نماد اقتدار این شهر و کشور باشد، میتواند پلی بزرگ و استوار جهت جذب هزاران توریست اقتصادی و سیاسی از کشورهای جهان باشد، نگاه مسئولان به این پل باید تغییر نماید باید با طراحی خاص و ویژه به عنوان پیاده راه درآید و مکانهای تفریحی و فرهنگی و اقتصادی متناسب با سازه و نمای منطقهای در آن طراحی و با تبلیغات گسترده در دسترس عموم مردم قرار گیرد.
راه آهن کشور باید دین خود در بهرهبرداری صدها ساله از محیطهای شهری اهواز را بپردازد باید به فکر تغییر کاربری این پل و احداث پل جدید و بیرون بردن خطوط آهن غیر ضرور و ایستگاه مرکزی خود از شهر اهواز باشد. فراتر از آن باید ایستگاه مرکزی شهر هم به عنوان موزه راهآهن کشور تبدیل و فعال نماید تا به عنوان جذب گردشگر و توریست قرار گیرد و این به عنوان یکی از مطالبات بزرگ مردم اهواز مطرح است و این حقی است که بعد از سالهای سال باید ادا شود. در تمامی شهرهای بزرگ دنیا معمولا رسم بر این است که ایستگاههای قطار نماد خاص آن شهر و یا تبدیل به موزه خواهند شد تا به عنوان بخشی از هویت شهر معرفی گردند.
در کشور استرالیا پل بندرگاه سیدنی را که سازهای مشابه پل معلق اهواز دارد گرامی میدارند و تولد ۷۵ سالگی آن را جشن میگیرند به این دلیل است که به اهمیت و بزرگی این سازه و کارکردی آن پی بردهاند. اگر در کشور فرانسه برج فولادی ایفل نماد ملی است و سالیانه میلیون گردشگر جهان از آن بازدید مینمایند به این دلیل است که جهت این مهم برنامه ریزی شده است. مگر پل سیاه اهواز چه چیزی از سازههای فولادی بزرگ دنیا کم دارد، آیا از لحاظ محیط و منظر بهتر از پل طبعیت تهران نیست که مردم باید به اجبارتردد ماشین و صدای ناهنجار آنها را بشوند. اگر این پل در اختیار استفاده عمومی قرار گیرد دریچهای جدید به روی مردم اهواز گشوده میشود و به دیدن مناظری میپردازند که تاکنون تصور آن را هم نداشته اند.
امروز محیط دید مردم فقط پلی سیاه است که قطارهایی نه چندان زیبا از روی آن رد میشوند اما اگر روزی برسد که بتوانند از روی این طولانیترین پل فولادی - تاریخی کشور عبور نمایند و نماهایی زیبا از کارون را مشاهده نمایند قطعا حال و هوای دیگری خواهند داشت.
در شهر اهواز باید این عادت نهادینه شود که باید فضاهای شاخص و هویت بخش شهری در اختیار دید مردم قرار گیرند، بطور مثال سیلوی بزرگ اهواز دیگر هویت شهری و ملی است که فضای بام آن میتواند در اختیار بازدید مردم باشد تا از این فضای مرتفع و زاویه دید خاص شهر خود را مشاهده و لذت ببرند این تغییر استفاده هم در آمد زایی دارد هم بر تعداد هویتهای شهر افزوده و بر تعداد فضاهای تفریحی شهر میافزاید چیزی که مردم شهر از کمبود آن در رنج میبرند. حتی تپههای قرار گرفته که بر کل شهر اهواز اشراف دید دارند و ما توان بر روی آنها سازههای تفریحی ساخت هم بی استفاده رها شدهاند و از این عارضه خدا دادی هم تا کنون بهرهای برده نشده است.
کوتاه سخن امروز باید به داشتهها و اشیا و المانهای شهری با دید دیگری نگریست کرد زیرا این المانها سرمایههای گرانمایه شهر هستند، باید با بررسی دقیق و همه جانبه به فکر ماندگارسازی و هویت بخشی بیشتر به محیطهای شهری بود، اهواز و المانهایش مظلوم هستند و حامی ندارند، متاسفانه کسی به فکر انجام کارهای بزرگ و ماندگار نیست، باید خلاقیت و نوآوری وارد چرخه زندگی مردم و مدیریت شهری گردد، بهره برداری و به کارگیری محیطهايي که برای مردم هویت ساز و خاطره ساز هستند نه فقط احداث مکانها و محلهايي مانند زیرگذر، پارکینگ و پارک محلهای و جدولکاری و... که جهت رفع حاجتهای روزانه و گذر عادی زندگی است، زیرا چنین شهری روحیه مردم را مکدر و خسته میکند.