مادر به دنبال کاری رفته بود، کودک یک ساله گم میشود، چند دقیقه بعد پسر ۱۳ ساله خانواده خواهر خود را غرق در جوی روباز فاضلاب جلوی خانه میبیند، صدیقه مرده بود.
در کوی سیاحی، خیابان خاکی فلاح، فرعی ششم؛ خانواده مستاجر نشین حیدری به عزای کودک یکساله خود نشسته اند، صدیقه در جوی جدولی رو باز جلوی خانه که حدود ۴۰ سانتی متر عمق داشت و پر شده بود از فاضلاب و آب گندیده بد بو غرق شد و جنازه او را از آن بیرون کشیدند.
کوی سیاحی در غرب اهواز، در فاصله پنج دقیقهای ازترمینال سه راه خرمشهر قرار دارد، منطقهای که اگر روی سطل زباله آن ننوشته بود«سازمان مدیریت پسماند شهرداری اهواز»؛ خرابههای آن تو را میبرد به یک روستای بزرگ دور افتاده که هیچ شباهتی به منطقه شهری ندارد.
کوی سیاحی نه به تعریف بافت فرسوده میخورد و نه منطقهای حاشیه ای، کوی سیاحی یک منطقهای محروم در کلانشهر اهواز است که فاقد امکانات، تاسیسات و تجهیزات شهری است.
ساختمانها کم و بیش نوساز هستند اما خیابانها خاکی یا نهایت آسفالت آنها خورده شده و هر آنچه یک منطقه شهری باید داشته باشد سیاحی ندارد، هیچ ندارد. بحث فاضلاب تنها یکی از مشکلات کوی سیاحی است اما قربانی شدن بچهها در این فاضلابهای کودک کش، درخواستهای اهالی را به سمت ساماندهی جویهای جدولی و خشکاندن دریاچههای فاضلاب برده است.
صدیقه سومین کودکی است که در چند سال گذشته قربانی جویهای روباز و فاضلاب شدهاند، مادری میگفت کودکان دیگری هم در این فاضلابها افتادهاند که بیرونشان کشیدیم، بچهها جایی برای بازی ندارند و هر روز این خطر تهدیدشان میکند. همان مادر گفت: مساله تنها افتادن در فاضلاب نیست، مساله همین بوی بد است که زندگی را تلخ کرده، مساله بی آبی و خیابانهای خاکی تاریک در شب است، امان از سگهای ولگرد. در خیابان فلاح، فرعی سوم یک قطعه زمین بزرگ بود که مالک آن برای گرانتر شدن قیمت، رهایش کرده بود، فاضلابی که جوی روباز با خود میآورد به همین زمین میریخت. یک دریاچه فاضلاب بد بو میان منازل مسکونی و کودکانی که در آن خیابان مشغول توپ بازی بوده اند. یک زن میانسال که رو به روی این دریاچه فاضلاب زندکی میکرد گفته بود از روزی که یادم هست این زمین و فاضلاب بود، جوانترها هم گفته بودند به آن عادت کردیم، بچهها اما نگران توپی بودند که به آن میافتد. بچه هایی بزرگتر از صدیقه فوت شده؛ هم سن برادر ۱۳ ساله او.
جبار حیدری پدر صدیقه از جزییات قربانی شدن دخترش گفت: این حادثه ساعت ۱۰ شب چهارشنبه هفته گذشته (۱۵ مردادماه) رخ داد. همسایه از همسرم آرد خواسته بود که همسرم برای تحویل آرد به خانه آنها رفت. در این بین فرزند یک سالهام که در خانه به خواهرش سپرده شده بود از خانه خارج میشود اما کسی متوجه او نمیشود و در جوی روباز فاضلاب جلوی درب خانه میافتد.
وی ادامه داد: بعد از اینکه متوجه نبود بچه شدیم به دنبال او در خانه گشتیم که او را پیدا نکردیم در همان لحظات یکی از برادرانش متوجه میشود خواهرش در فاضلاب افتاده و ما را خبردار کرد اما تا خانه را برای پیدا کردن او گشتیم حدود ۵ تا ۱۰ دقیقه طول کشید و فرزندم فوت شد. این پدر داغدیده افزود: وقتی صدیقه را پیدا نکردیم فکر کردم دخترم را کسی برده و ذهنم به این جا نرسید.
برادر ۱۳ ساله خردسال فوت شده نیز اضافه کرد: وقتی بیرون از خانه آمدم در تاریکی شب متوجه دست خواهرم در جوی فاضلاب شدم و وقتی او را پیدا کردم کامل غرق شده بود، فورا به مادرم خبردادم. حیدری با بیان اینکه شبها اینجا بسیار تاریک است و روشنایی وجود ندارد و شاید اگر خیابان روشن بود فرزندم را زودتر پیدا میکردم و نجاتش میدادم، اظهار کرد: دخترم را به سرعت به بیمارستان بردیم اما همان لحظه که پیدایش کرده بودیم به علت عمق جوی که حدود ۴۰ سانتی متر است و اسیدی بودن فاضلاب فوت شده بود. همسرم بعد از این ماجرا مانند دیوانهها شده است.
وی تصریح کرد: من مستاجر هستم و شغل آزاد دارم، ۲ پسر و سه دختر داشتم که یکی از آنها فوت کرد. پدر صدیقه با اشاره به اینکه بنده خانواده شهید هستم، گفت: ما قبل از این اتفاق از مسئولان انتظار داشتیم برای سامان دادن به این شرایط به ما کمک کنند اما الان بعد از فوت کودکم چه انتظاری میتوانم داشته باشم؟ تنها از مسئولان میخواهم کمک ما کنند تا خانواده دیگری دچار این غم نشوند.
گوشه اتاق کوچک این خانه مستاجری فاطمه سواری مادر صدیقه با صورت خراشیده براثر شیون و ناراحتی در کنار زنان فامیل زانوهای خود را بغل کرده و حتی توان صحبت کردن ندارد، بی حال و ماتم زده اطراف را نگاه میکند، گویا به دنبال کودک یکساله خود است. فاطمه دیگر جانی برای گریه کردن هم ندارد و وقتی میخواهد شرح حادثه را بگوید نمیتواند صدای خود را از گلو خارج کند و تنها همین را میگوید « رفتم آرد بیاورم که...» سعید بیت سیاح معتمد کوی سیاحی که راهنمای ما ست میگوید چند کودک دیگر باید قربانی شوند تا مشکلات را حل کنند؟ آیا این آبهای راکد و مانده و این فاضلابها بیماری ندارند؟ مقامات بهداشتی چرا به وظیفه خود عمل نمیکنند؟ آیا وظیفه آنها تنها هشدار وجود بیماری است؟ مراجع قضایی کجا هستند که به مسائل مناطق محروم ورود نمیکنند؟
بیت سیاح از مسئولانی گلایه میکند که آمدند و رفتند اما در کوی سیاحی هیچ تغییری حاصل نشد، مگر ایجاد یک خروجی برای این آب بدبو چه مقدار هزینه میخواهد، خدمات رسانی و تمیز کردن منطقه هم هزینه میخواهد که انجام نمیدهند؟
جبار حیدری پدر صدیقه میگوید که حتی به دیدار ما هم نیامدهاند و تاکنون هیچ مسئولی از شهرداری، شرکت آبفا و اعضای شورای شهر نیامده با ما احساس همدردی کنند، آخرین حرفی که از شهرداری شنیدیم این بود که «ما از صحت و سقم این حادثه خبر نداریم» خب برای اینکه خبردار شوند باید بیایند ببینند چه اتفاقی افتاده است. جواز دفن دخترش را نشان میدهد که در آن نوشته شده« خفگی در آب و عوارض آن». میگوید از شهرداری و آبفا به مراکز قضایی شکایت کرده است.
کوی سیاحی خروجی سالها غفلت و فراموشی است؛ جایی در حال توسعه که ساختمانهای جدیدی نیز در حال احداث داشت و مردم آن بین زندگی روستایی و شهری مانده بودند. یکی از دلایل فرم نامناسب و درهم ریختگی این منطقه مانند انباشت فضولات دامی در خیابان ها، به همین رفتارهای روستایی – شهری خود مردم بر میگشت.