به گزارش فرارو، صداوسیما پس از حادثه و پس از اطلاعیه ستاد کل نیروهای مسلح عملکرد خبری قابل قبولی نشان نداد. پوشش خبری ماجرا ضعیف بود. بسیاری از مردم موضوع را از شبکههای ماهوارهای دنبال کردند. در حالیکه این رسانه میتوانست نبض خبری رسانی را به دست گیرد. حتی نشست خبری مهم سردار حاجی زاده به صورت زنده پخش نشد؛ اما جدای از تمام اینها برخی گزارشها و برنامههای گفتوگو محور صداوسیما در روزهای اخیر عجیب و جنجالی بوده است. ابتدا در یک گزارش خبری، گزارشگر این سئوال را مطرح کردکه چرا اساسا دلیل اصلی سقوط هواپیما اعلام شد!
در برنامههای دیگر صداوسیما به جای اینکه به خانوادههای داغدار کمک کند که راحتتر با مسئله روبه رو شوند، با دعوت از کارشناسان خاص و جنجالی نمک به زخم ماجرا پاشاند. در برنامه جهان آرا که از شبکه افق پخش میشود محمد صادق کوشکی و نادر طالب زاده دو فعال فرهنگی اصولگرا اظهارات عجیبی را مطرح کردند.
از یکسو کوشکی به واکنشهای هنرمندان پرداخت و با اشاره به فراخوان رخشان بنیاعتماد برای تجمع گفت: ۵۰نیروی سپاه در مرزهای شرق کشور هدفترور قرار گرفته اند، خانمی که فراخوان میدهی، اگر آن بچههای سپاه در مرز نبودند، دست امثال عبدالمالک ریگی به تو و دخترت میرسید. شاید هم خوشش میآمد شاید دوست داشتی.... از سوی دیگر نادر طالب زاده اساسا اهمیت این سقوط و واکنشها به آن را زیرسئوال برد. او گفت: از این اتفاقات ده تا دیگه هم بیفته، در مقابل اون اتفاق اصلی (حمله به پایگاههای آمریکا) هیچه!
طالبزاده افزود: حادثه رخ داده شبیه به آن است که هواپیما به کوه برخورد کرده باشد! او تاکید کرد: صحنه را گم نکنیم. قاطی پاتی نکنیم، چهار نفر جمع شدهاند میگویند چه و چه و اینها. ازاین موضوع عبور خواهیم کرد حواسمان باشد تصویر واقعه را فراموش نکنیم.
سخنان کوشکی و طالب زاده با انتقادات تندی روبه رو شده است. کاربران زیادی از این تعجب کردهاند که کوشکی چگونه استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. درباره سخنان طالب زاده نیز بسیاری آن را توهین به جانباختگان سانحه هواپیما دانستند.
انجمن مستند سازان ایران در نامهای به علی عسکری رئيس سازمان صداوسیما به شدت از سخنان کوشکی انتقاد کرده است. در این نامه آمده است: بخشهایی از این برنامه در ساعات گذشته دست به دست در شبکههای اجتماعی میچرخد و عرق شرم بر پیشانی مردم سیاهپوش کشور مینشاند. آیا نمیشود پایان و نهایتی برای این بیاحترامیها به شان و حقوق مردم در صدا و سیما متصور بود؟
این انجمن با تاکید بر این که رخشان بنی اعتماد از مفاخر ایران است نوشته است: ما هر چند به رویهی جاری و ساری در برنامهسازیهای جانبدارانه در شبکهی مذکور عادت کرده و به آن وقعی نمینهیم، اما این اهانت آشکار به شأن یکی از اعضای خود را برنمیتابیم و درخواست برخورد جدی با متخلفین و عذرخواهی رسمی جنابعالی از جامعهی هنری و مردم ایران را داریم.
مثل ما فکر نمیکنید از ایران برید!
در برنامه دیگری در تلویزیون زینب ابوطالبی مجری شبکه افق در جریان برنامه سخنان عجیب مطرح کرد. او گفت: اگر کسی اعتقاد ندارد جمع کند از ایران برود، اگر هم اعتقاد دارد باید جدی وارد میدان شود. امروز همه ایرانیان به نوعی زندگی سلحشورانه احتیاج دارند. سخنان ابوطالبی نیز با واکنشهای تندی از سوی افکار عمومی روبه روشده است. کاربران شبکههای اجتماعی معتقدند صداوسیما بااین رویکرد خود به دنبال عصبانی کردن مردم است.
کاربری نوشته است: توییتر پر شده از فیلم کوتاه زنی که فرمان میده، چون مثل ما فکر نمیکنید از ایران برید. به جای دلجویی از مردم و دعوتشون به آرامش، این حرفها و اصلا کل شبکه افق شده نمک روی زخم؛ بنزین روی آتیش. جلوش رو بگیرد. این دیگه خطای انسانی نیست. این عصبانی و ناامید کردن مردم عمدیه. فرد دیگری نوشته است: ما دوست داریم بریم به خدا، فقط میترسیم هواپیمای ما رو هم با کروز اشتباه بگیرید.
یاشار سلطانی فعال رسانهای نیز درباره سخنان زینب ابوطالبی گفته است: شرمآورتر از پنهانکاری در ماجرای هواپیمای اوکراین این است که وقیحانه به دوربین زل بزنی و به ۸۰میلیون ایرانی بگویی که هر کسی مثل من فکر نمیکند، جمع کند و از ایران برود! خانم لاکچری! ما در وطن میمانیم! اگر خیلی چیزها را توانستید مصادره کنید؛ ایران را نمیتوانید.
کاربری دیگر معتقد است: افق رسما یک شبکه ایرانستیز است. درست مانند العربیه و رسانههای وابسته به سعودی؛ تنها تفاوتش این است که افق از جیب ملت ایران در حال ایرانستیزی و نفرتپراکنیست. برنامههای این چند روزش از کوشکی تا نادر طالبزاده و این زینب ابوطالبی شاهد این مدعاست!
شبکه افق از ۱۳ خرداد ماه سال ۹۳ فعالیت خود را به صورت آزمایشی آغاز کرد. افق در تاریخ ۸ اسفند ۱۳۹۳ طی ویژه برنامهای با اجرای نادر طالبزاده که از ساعت ۱۷ آغاز و ساعت ۲۳ پایان یافت، همزمان با اذان مغرب به افق تهران رسما افتتاح شد.
این شبکه هماکنون به صورت شبانهروزی برنامه پخش میکند. سازمان هنری و رسانهای اوج، موسسهای است که گفته میشود، تهیه و تولید بخش عمدهای از برنامههای این شبکه تلویزیونی را به عهده دارد.
شبکه افق از همان ابتدا به شبکه طیفی از اصولگرایان تبدیل شد که در محافل سیاسی مشهور به تندروی هستند. مجریان این شبکه همچون وحید یامینپور و امیر حسین ثابتی نزدیک به جبهه پایداری اند. برنامه جنجالی جهان آرا که به موضوعات روز سیاسی، اجتماعی وفرهنگی کشور میپردازد، مهمترین برنامه افق است.
مهاجرت دانشجویان کشور به خارج روبه رشد است؛
چرا نخبگان مهاجرت میکنند؟
بر اساس گزارش بنیاد ملی نخبگان طی ۱۸ سال (۱۳۷۸-۱۳۹۶) ۲ درصد از کل دانشجویان ایرانی از کشور خارج شده و تا سال ۲۰۱۶ بیش از ۵۰ هزار دانشجو در خارج از کشور مشغول کار و تحصیل هستند، شایستهسالاری را میتوان یکی از شاخصههای اصلی برای محاسبه میزان توسعهیافتگی کشورها دانست.
بنابر نتایج تحقیق شعبانینژاد و همکاران در سال ۱۳۹۰ شایسته سالاری با فرآیند توسعه ارتباط تنگاتنگی دارد. بر این اساس میتوان گفت: میزان به کارگیری از ظرفیت نخبگانی در اداره امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی یک شاخص مهم برای میزان توسعهیافتگی است. این درحالیست که ایران مطابق با گزارش پایگاه اطلاعرسانی دولت و به نقل از یونسکو، در سال ۲۰۱۶ در رتبه ۱۸ مهاجر فرست نخبگان قرار دارد. سیر خروج نخبگان از کشور از سال ۱۳۸۸ به بعد با شدت روبه رو بود تا جاییکه به گفته «مهدی سیدی» رئیس کارگروه نخبگان شورای عالی انقلاب فرهنگی، متأسفانه مهاجرت دانشجویان کشور به خارج رو به رشد است به گونهای که جدیدترین آمار مهاجرت ۱۱ هزار و ۳۰۰ نفر در سال ۲۰۱۵ ــ ۲۰۱۴ را نشان میدهد که نسبت به قبل ۱۶ درصد رشد داشته است. این میزان از خروج هرچند بنابر صحبتهای «علی مرتضی بیرنگ» قائم مقام امور بینالملل معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، در سالهای اخیر کاهش داشته است، اما میزان مهاجرت نخبگان از کشور همچنان بالاست. تراژدی غمناک هر روز پیچیدهتر شده و ابعاد جدیدتری را به خود اختصاص میدهد. به نحوی که هم اکنون در ایران، بسیاری از ورودیهای دانشگاهها و مراکز آموزش عالی با رتبه دو رقمی (۱-۹۹)، در سال دوم تحصیل برای ادامه تحصیل پس از دوره کارشناسی، نامه ای از بهترین دانشگاههای دنیا با بهترین امکانات دریافت میکنند. گرچه میتوان در درجه نخست دلایل اقتصادی را در مهاجرت نخبگان موثر دانست، لیکن این مسئله از بعد اجتماعی و فرهنگی هم از اهمیت زیادی برخوردار است. باید دقت داشت برای مهاجرت از کشور و ورود به کشور جدید قوانین مهاجرتی فراوانی برای مهاجران تازه وجود دارد. به عنوان مثال برای مهاجرت به کانادا و یا کشورهای توسعهیافته، داشتن شرایط ویژه مانند توانایی علمی یا مالی، شرایط سنی، میزان نوآوری و خلاقیت و در یک کلام کارآمد بودن و موثر بودن برای کشور مقصد از اهمیت بالایی برخوردار است؛ بنابراین آنهایی که از کشور مهاجرت میکنند خیلی فقیر یا بدآموزش دیده نیستند؛ اتفاقاً آنها جزء آن کسانی هستند که نمیتوانند ترک وطن کنند. از اینرو کسانیکه ترک وطن میکنند یا آنهایی هستند که خیلی خوب آموزش دیدهاند، که در حد متوسط و یا تراز بالا هستند و یا از میزان سرمایه زیادی برای سرمایهگذاری در تولید، اشتغال و در نهایت رفاه جمعی برخوردارند. بنابر گزارش موسسه آموزش بینالمللی، این موسسه تخمین میزند دانشجویان ایرانی در سال ۲۰۱۵ بیش از ۳۲۰ میلیون دلار وارد چرخه اقتصاد آمریکا کرده باشند. این میزان سرمایهای که در سال ۲۰۱۵ از کشور خارج شده تقریباً نزدیک به ۵ هزار میلیارد تومان و برابر با نیمی از مبلغ معوقات وزارت آموزش و پرورش در پرداخت حقوق طی ۱۵ سال گذشته است.به گفته وزیر وقت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در سال ۱۳۹۷ ایجاد هر شغل در کشور نیازمند ۶۰ میلیون تومان اعتبار است که با رقم فوق و با توجه به قیمت ارز، میتوان برای تقریباً ۷۴ هزار و ۵۰۰ نفر در سال اشتغالزایی کرد.
برباد رفتن هزاران سال امید جوانانی که در حادثه هواپیما جان باختند؛
پنهانکاری و دروغ به هیچ کجا نمیرسد
گروه جامعه: تا ساعات پایانی روز جمعه همه منتظر بودند که پس از ۳ روز بالاخره نتیجه تحقیقات رسانهای شود. از روز چهارشنبه تا جمعه همه چیز مبنای گمانهزنی داشت. تا بالاخره صبح شنبه تکلیف جان از دست رفته ۸۲ ایرانی، ۶۳ کانادایی و شهروندانی از اوکراین، سوئد، افغانستان، آلمان و بریتانیا مشخص شد.
بنا بر اطلاعیهای که ستادکل نیروهای مسلح منتشر کرد، ساعاتی پس از عملیات موشکی، پروازهای جنگی نیروهای آمریکایی اطراف کشور افزایش یافته و برخی اخبار از تحرکات هوایی به سمت مراکز راهبردی در کشور به واحدهای دفاعی واصل و اهداف متعددی در برخی صفحات رادار مشاهده و موجب حساسیت بیشتر در مجموعههای پدافند هوایی شد. در همین زمان هواپیمای اوکراینی هنگام چرخش، کاملا در حالت نزدیکشونده به یک مرکز حساس نظامی سپاه و در ارتفاع و شکل پروازی یک هدف متخاصم قرار گرفته و در این شرایط بر اثر بروز خطای انسانی و به صورت غیرعمد، هواپیمای مذکور مورد اصابت قرار گرفت. بعد از انتشار این بیانیه، حسن روحانی رئيسجمهوری نیز با انتشار بیانیهای از خطای پدافند سپاه گفت. آنچه در تمام این ایام به چشم آمد، تناقضهای آشکار میان اظهارات مسئولان بود. در حالی که سردار امیرعلی حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران در نشست خبری اعلام کرد که چهارشنبه در راه بازگشت از غرب کشور به تهران متوجه سقوط هواپیما شده و احتمال بروز یک خطای انسانی در جریان شرایط آمادهباش نظامی را با برخی مسوولان در میان گذاشته، اما نهتنها هیچ مقام نظامی در ۳ روز گذشته از این احتمال سخن نگفت، حتی رئيسجمهوری و برخی مقامات نیز در بیانات خود مدعی شدند در ۳ روز گذشته از این خطای انسانی بیخبر بودهاند.
در همین خصوص یك استاد انسان شناسی دانشگاه تهران گفت:آنچه مسلم است اینکه من نمیتوانم روایتی خبری از این اجرا به ویژه از جزئیاتش داشته باشم. قاعدتا باید یک پرونده قضایی گشوده شود و مسائل طبق اصول و قوانین بینالمللی در نهایت شفافیت ممکن و با شراکت دادن تمام کشورهایی که درگیر مسئله بودهاند، چون شهروندانشان قربانی شدهاند، بررسی شود. نتایجی که از تحقیق و بازرسی و روند کامل قضایی تا مرحله آخر یعنی اعلام مجازات به دست خواهد آمد یا قانع کننده، منصفانه و منطبق با عقل سلیم و تحلیلهای سیاسی خواهد بود و بدین ترتیب میزان بیاعتمادی طبیعی مردم در این زمان نسبت به دولت را کاهش داده و آن را دستکم تا حدی ترمیم خواهد کرد و یا در غیر این صورت، بر شدت بیاعتمادی خواهد افزود. به نظر میرسد که اشتباه بزرگ در عدم هماهنگی دستگاههای مختلف با یکدیگر بوده است. بدین معنا که دستکم بین تصمیم برای حملات موشکی به پایگاههای آمریکا در عراق و در زمین نگه داشتن هواپیماهای غیرنظامی، هماهنگی لازم انجام نشده و ظاهرا همین امر به چنین فاجعه عظیم و بی سابقهای منجر شده است که دقیقا به همین دلیل تکاندهنده بودنش ابدا نباید از واکنش همه نسبت به آن شگفتزده شد. زمان، زمان سوگواری و تسلی دادن به خانوادههای داغدار، پوزش از مردم و همه آسیب دیدگان و یافتن دلایل و محاکمه و مجازات مجرمان حادثه در هر ردهای باشند، است. ناصر فکوهی افزود: به نظر من بیش و پیش از هرچیز باید مسئولان را نسبت به ابعاد بسیار بزرگ فاجعه آگاه ساخت: افزون بر داغ دیدن صدها خانواده و برباد رفتن هزاران سال امید جوانانی که در این حادثه جان باختند، این رویداد تاثیرات میان و دراز مدت بسیار ناگواری بر اعتماد جهانیان به ایران خواهد داشت. مسئله فقط روی دادن یک اشتباه نیست، بلکه در این است که برخی از اشتباهات حتی یک بار هم نباید اتفاق بیافتد: مثل موضوع امنیت پرواز آنهم از سوی خودمان. افزون بر این هر گونه فاصله گرفتن ولو برای چند ساعت از قوانین بین المللی و چارچوبهایی که کشور ما همچون هر کشور دیگری در دنیا بر اساس آنها با جهان تعامل دارد، خود فاجعهانگیز است. متاسفانه در چند سال اخیر شاهد آن بودهایم که بارها و بارها جایی که به سادگی میتوان از تنش زدایی و بحران آفرینی جلوگیری کرد با تصمیمهای نادرست جهت معکوس طی شده است و دائما بر تعداد ناراضیان افزوده شده. وی گفت: آنچه همه میتوانیم از آن خوشحال باشیم این است که کشور وارد دامی که برایش پهن شده بود و هنوز بر قرار است و آن کشاندنش به جنگ دیگری در خاورمیانه است، نشده است. اما آنچه باید نگرانش باشیم این تصور است که با فاصله گرفتن از عرف و قوانین بینالمللی، یا تردید در انجام دقیق آنها، با خشونت، جنگ، تنش و یا اعمالی از این دست میتوان به نتیجهای رسید که به سود دولت، کشور و مردم ما باشد. تجربه چند صد ساله کشورهای غربی که همه گونه قانون شکنی، خشونتهای استعماری و بیرحمیهای جنگی را در قرن نوزده و بیستم و حتی همین امروز در جای جای جهان انجام داده و میدهند، نشان میدهد که این امر وضعیت بهتری برای هیچ کدام آنها ایجاد نکرده است. امروز اکثریت قریب به اتفاق کشورهای اروپای غربی و آمریکا درگیر یک پوپولیسم راست نظامیگرا و نژاد پرست و فوقالعاده خطرناک هستند که از هر فرصتی استفاده میکند تا به تنشهای داخلی و ضد اقلیتها درون خود آن کشورها و تنش و جنگ با کشورهای دیگر دامن بزند.
از این رو وضعیت رادیکالیسمی که در حال حاضر در جهان و در ایران میبینیم، یعنی اینکه پوپولیسمهای رادیکال و تندرو همه چیز را در دست گرفته و به شدت علیه یکدیگر شمشیرها را از رو بستهاند به سود هیچ کسی نیست. بارها گفتهایم و باز هم تکرار میکنیم قدرتهای بزرگ بنا بر عملکرده دستکم پنجاه سال گذشته خود به دنبال صرفا منافع خود در این منطقه هستند به ویژه آمریکا که بنا بر تحلیل رسانههای خود این کشور تا پیش از ترامپ یک سیاست خارجی پرخاشجویانه و مبتنی بر ارجحیت دادن مطلق روابط تجاری و وابستگی نظامی و امنیتی کشورهای جهان سوم به خودش، نسبت به وجود یا عدم وجود احترام به حقوق بشر در آنها داشت و حقوق بشر برایش صرفا بهانهای بود که به صورتهای بسیار متفاوت از آن استفاده کند. وضعیتی که در رابطه دو گانه ایران و عربستان سعودی کاملا با آن روبرو هستیم. این استاد دانشگاه گفت: آنچه ما باید شهامت پذیرفتنش را داشته و هر طور میتوانیم خود را با آن انطباق دهیم این است که در صد سال گذشته هر بار تلاش شده که به صورتی رادیکال موقعیتهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خودمان را یکباره و با اراده سیاسی تندروانه تغییر دهیم، از لحاظ اجتماعی و مدنی پسرفت کردهایم. البته در همه جای دنیا، شرایط جنگی، خشونتهای گسترده شهری، رادیکالیسم سیاسی از یک سو یا از سوی دیگر، هرگز تا کنون به دموکراسی یا گسترش دموکراسی نرسیده است. دمکراسی یک موقعیت ابلاغی نیست که یک قدرت سیاسی بتواند آن را ابلاغ کند و یکشبه اجرایش کند. برای دموکراسی، برای ایجاد اعتماد، شفافیت، عدالت و کاهش فساد نیاز به تمرین آنها در محیط واقعی است؛ و برای این امر نیاز به باز شدن فضای اجتماعی و سیاسی، افزایش آزادی ها، کاهش پارانویای سیاسی، ایجاد امکان برای اعتراضهای مدنی و نهراسیدن از در میان گذاشتن واقعیت با مردم یعنی اعتماد به آنها وجود دارد. آنچه در این فاجعه بیشترین ضربه را زد، نوعی پنهانکاری، یعنی سادهپندار فرض کردن مردم به عمد یا به سهو، بود که در شرایط مدرن قابل تحمل نیست.از این رو وقتی به مثالهای پیشین اشاره میشود باید دقت داشت که هر ورز که ما پیشتر میرویم امکانات اطلاعاتی، شبکههای اجتماعی و شفافیت عملی بیشتر و بیشتر میشوند و بنابراین پنهانکاری جز ضربه زدن و بیاعتبار کردن منشاء آن هیچ اثری بر هیچ چیز ندارد. بگذریم که حتی در گذشتههای دور نیز حقیقت هرگز در پرده نمیماند. اما فرضا اگر برای رو شدن جنایات استعماری صد سال زمان لازم بود، رو شدن جنایات شوروی یا چین، یا آمریکا در جنگهایش در آسیای جنوب شرقی و سپس در خاور میانه، این امر در عرض چند سال انجام شد؛ و این روند همچنان شتابزدهتر میشود و امروز دروغ گوییها و پنهانکاریها هر اندازه هم پیچیده باشند، به فاصله شاید چند روز و یا حتی چند ساعت بر روی شبکههای متفاوت اجتماعی و اینترنتی رو خواهند شد؛ بنابراین تفسیر من از این فاجعه آن است که بزرگترین اشتباه، عدم هماهنگی میان برنامه نظامی و موقعیتهای مدنی در مدیریت بوده است.اما فراتر از این مسئله، ما مشکل دامن زده شدن به بی اعتمادیها را با تلاش برای خاموش کردن اعتراضات نیز میبینیم. باید همه حقیقت را گفت. شفاف گفت و حق اعتراض کامل را برای همه قائل شد و به سوی شفافیت حداکثری و آزادیهای حداکثری در بیان و بحث و تحلیل و گفتگو رفت.به نظر من همانگونه که بارها و بارها تکرار کردهام برای برون رفت از بحران و رسیدن به موقعیتی بهتر در کشور ما هیچ راهی جز راههای مسالمت آمیز و تدریجی وجود ندارد و برای پسرفت و از دست دادن همه آنچه تصور میکنیم دیگر صد در صد جا افتاده اند، یعنی حتی حداقل حقوق مدنی و سیاسی اولیه که ممکن است بسیاری را راضی نکند، کافی است که رادیکالیسم سیاسی و تندروها به میدان بیایند.ما امروز در شرایطی هستیم که دموکراسیهای با پیشینه دویست ساله با سرعتی باور نکردنی به دست پوپولیستهای نژاد پرست میافتند که کمترین باوری به حقوق بشر ندارند. در این شرایط باید متوجه شکننده بودن وضعیت خود باشیم؛ و البته مسئولان باید راهها و روزنهها و راهکارهایی را بگشایند که آزادیها بتواند تحقق بیابند وگرنه این گونه رادیکالیسم زیانبار وجود خواهد آمد.
وی تاكید كرد: فاجعهای که اتفاق افتاد فراتر از جنبههای مدیریتی و سازوکارهای درونی و پیچیدهای که باید روشن شوند، نشان میدهد که شرایط حتی نه در شرایط جنگی بلکه شرایط نزدیک به بحران جنگی چطور همه چیز به خطر میافتد و زندگی آدمها را تهدید میشود. اگر اندیشههایی بر این تصورند که با بالا بردن خشم در جامعه، نارضایتی در جامعه، دامن زدن به بی قانونی و نشان دادن در باغ سبز پشت رادیکالیسمهای سیاسی به چیزی جز پسرفت و نابودی دستاوردهای فرهنگی و اجتماعی میرسند سخت در اشتباه هستند. همانگونه که اگر اندیشههای دیگری تصور کنند با بستن تمام راههای گشایش و آزادی و با سخت گیریهای هر چه بیشتر و بیشتر میتوانند چنین کنند. هیچ کدام اینها راه حل نیست. تنها راه حل، تنشزدایی و قانون گرایی و همراه شدن با جامعه جهان و در همان حال تلاش حداکثری برای ایجاد نظام منطقهای بدون دخالت قدرتهای بزرگ (از جمله روسیه و چین) است. فكوهی گفت: همین ماجرا اگر پاسخ درست نگیرد اگر واقعا خاطیان مجازات نشوند و به صورتهای مختلف سعی به توجیه آن شود ممکن است که پس از مدتی ناآرامی اوضاع به حالت قبلی برگردد، ولی ذخیرهای منفی به وجود میآید که در آینده ما را باز هم بیشتر تهدید خواهد کرد.هم از این رو به نظر من باید سعی در شفاف سازی هر چه بیشتر کرد، اجازه اعتراض و بحث و گفتگو به همه داد و تلاش نکرد که همه مشکلات را به بیرون از خود وصل کرد.
این استاد دانشگاه درباره تبعات این پنهان کاری گفت: تبعات آن کمابیش روشن است: بیاعتمادی بیشتر و بیشتر شدن مشتریان کانالهای ماهوارهای که به روشنی در حال سود بردن از موقعیتهای درونی و مشکلاتی هستند که جنگ طلبی ومنفعت جوییهای گروههای خاصی در آمریکا از طریق آنها برای ما دام پهن میکنند که وارد زمینهای پر از مین بشویم. بدون شک و تردید مطمئن باشیم که دولتهای سرمایه داری غرب (و نه مردمشان) به دنبال آن هستند که کشورهای منطقه خاور میانه را که منبع نفت و انرژی جهان هستند، دائما ضعیفتر کنند و از این رو هر اندازه این کشورهای با یکدیگر نزدیکتر شوند و مردمشان به آنها اطمینان بیشتری داشته باشند، هر اندازه دموکراسی حقوق بشر و اقلیتها در آنها بیشتر باشد، میتوانند موقعیت بهتری در جهان داشته باشند.اما این ممکن نیست مگر با آزادی هر چه بیشتر در زمینه رسانهای. متاسفانه رسانههای رسمی ما هنوز به گونهای عمل میکنند که گویی که نیمه قرن بیستم و نه حتی در انتهای آن هستیم. یعنی تصور میکنند نوعی انحصار رسانهای نامحدود دارند و در نتیجه تصمیم گیریهای غلط برنامه ریزیهای غلط و ادعاها و گفتمانهای غلطی را رواج میدهند که آب به آسیاب دشمن میریزند و همه را به سوی رسانههای خارجی که از منافع خودشان و نه از منافع ما حمایت میکنند سوق میدهند؛ بنابراین در یک کلام هر اندازه رسانهها ما از حقیقت فاصله بگیرند بیشتر اعتبار خود را از دست داده و بیشتر برای رسانههای کشورهای دیگر که روشن است برای منافع آن کشورها عمل میکنند، مشتری جلب خواهند کرد. وی در پاسخ به این پرسش كه چگونه میتوان از احساس خشم و فریب و حس عدم امنیت (پیامدهای رخداد) که از روز گذشته در جامعه فراگیر شده کاست؟،گفت: اولا احساس خشم و فریب طبیعی است، باید آن را به رسمیت شناخت و برایش جایگاهی فراهم کرد که خودش را ابراز کند و نه اینکه از آن جلوگیری کرد و به خصوص با بدبینی نسبت به مردم جلوی آن را گرفت. میتوانیم حداقل از سنتهای قدیمیمان یاد بگیریم: وقتی کسی عزیزی را از دست بدهد، هر اندازه هم از خودش کارهای خشن نشان دهد، یا برعکس یاس و نومیدی همه سعی میکنند درکش کنند نه اینکه جلوی خشم و غمش را به زور بگیرند مثلا با ترساندنش از مجازات؛ اما در عین حال باید با باز کردن فضا امکان داد که احساسهای منطقی و عقلانی و فکر شده و تحلیل وضعیت پیچیده کنونی در جهان، در خاور میانه و در ایران جای آن احساسهای خشم و فریب که نتیجهاش به روشنی احساس عدم امنیت است، را بگیرد. هشدار دادن نسبت به این وضعیت، بحث و انتقادهای حتی شدید برخلاف آنچه ممکن است مسئولان فکر کنند نه تنها بر این خشم نمیافزاید بلکه دقیقا در همان جهتی عمل میکند که گفتم. باید به افراد اجازه داد خشم و نارضایتی خودشان را بیان کنند، و سپس در بحثهای آزاد و به دور از دروغ از تحلیلهای متفاوت برخوردار شوند تا بتوانند احساس امنیت کنند.
پاسخ این سئوال ابدی هم که چه باید کرد را بارها و بارها همه کسانی که تاریخ و علم شناخت جوامع را میشناسند داده اند: باید با تلاش مسالمت آمیز، هر روزه و اندک اندک، مشکلات را یک به یک از سر راه برداشت، راه حلهای معجزه آسا، یک شبه، رادیکال، تندروانه از هر جا اعلام شوند آگاهانه یا ناخود آگاهانه خط سیرهای بسیار غلطی را نشان میدهند که نه تنها سودی به حال کشور و مردم ندارند بلکه ما را به سوی وضعیتهای بدتر هدایت میکنند. در برابر سختیها نباید سکوت کرد باید وارد عمل شد و سعی کرد که برای آنها راه حل پیدا کرد. البته اعتراض هم مهم است و هم تا اندازهای تاثیر گذار، اما راه حل نیست. باید دائما در فکر راه حل بود در همه زمینهها باید هر اشتباهی را ولو وخیمترین اشتباهات را تبدیل به موقعیتی کرد که از آن درس گرفت. ممکن است مردم احساس استیصال کنند، اما این احساس بیشتر از آنکه ناشی از واقعیت باشد ناشی از آن است که در تصور بسیاری در هر دو طرف، راه حل سادهتر حذف خیالین طرف مقابل است، بسیاری تصور میکنند که اگر طرف مقابل نباشد به وضعیت بهتری میرسند در حالی که چنین نیست. ممکن است زمانی در موقعیتهای سادهتر تاریخی چنین بوده باشد که با تغییر سیاسی بسیاری از چیزها عوض شود (که تازه آن هم بیشتر یک اسطوره است)، اما اغلب چنین نبوده تنها راه تغییر کنشهای کوچک و بی شمار و روزمره درونی کردن تدریجی و جا انداختن یک وضعیت بهتر و تقاضا برای آن است. وی گفت:به نظر من ما باید از حیثیت و آبروی خودمان در جهان و به خصوص در میان مردم جهان و نه دولتهای جهان دفاع کنیم. هر اندازه به قوانین بیشتر احترام بگذاریم، هر چقدر حق اعتراض را بیشتر به رسمیت بشماریم و به مردممان اعتماد کنیم، هر اندازه انتخابات آزادتر و بهتر و با کیفیت تری برگزار کنیم آبرو و حیثیتمان در جهان بالا میرود و قدرتهای بزرگ نیز ناچار خواهند بود حق استقلال ایران را بیشتر به رسمیت بشمارند؛ و برعکس. مسئله روشن است، در جهان امروز پنهانکاری و دروغ به هیچ کجا نمیرسد.