کد خبر: ۱۱۴۹۱۰

دوره پسا داعش و ما

محمد توکلی

هنگامی که نظامیان از «پایان داعش» در عراق خبر دادند شاهد واکنش‌های مختلفی در ایران بودیم. جناح تندرو این اتفاق را بهانه‌ای برای حمله به دیپلمات‌ها قرار داد و با تاکید بر دوگانه جعلی «سازش و مقاوت» برجام را نماد سازش دیپلمات‌ها نامید و از بین بردن تروریسم را نماد مقاومت.
واکنش اهل اندیشه به خبر «پایان داعش» در عراق با تاکید بر این نکته همراه بود که ابن گروه تروریستی تنها لایه ظاهری مسئله داعش است و آنچه اهمیت دارد مقابله فرهنگی و فکری با تفکر داعشی است که به مذهب و یا منطقه جغرافیایی خاصی ارتباط ندارد و در همین ایران خودمان هم می‌توان مصداق‌های آن را به راحتی مشاهده کرد. فعالان اقتصادی نیز درباره لزوم حضور در عراق پسا داعش و استفاده از فرصت اقتصادی موجود به تصمیم‌گیران تذکر دادند.
در کنار این سه رویکرد به خبر «پایان داعش» نگاهی دیگر هم وجود داشت و آن اینکه حالا و با حذف این گروه تروریستی زمانی است که دیگر لازم است سکان مسائل منطقه به دیپلمات‌ها باز پس داده شود و نظامیان به کار خود بازگردند. این نگاه که در عمل به آن توجهی نشد بر این نکته تاکید داشت که شرایط خاص منطقه فضایی را پدید آورده بود که تصمیم‌گیری‌ها بیشتر از آنکه در ساختار وزارت امور خارجه باشد در جایی دیگر و از سوی کسانی دیگر انجام می‌گرفت و همین امر دیپلمات‌های وزارت امور خارجه را از صحنه معادلات منطقه‌ای حذف کرده بود.
به شکل طبیعی این انتظار به وجود آمده بود که با تغییر این شرایط، الگوی تصمیم‌گیری هم تغییر کند اما در عمل چنین نشد. اثر دور نگه داشتن دستگاه دیپلماسی از نقش‌آفرینی در موضوعات منطقه‌ای در این روزها به خوبی دیده می‌شود. روزهایی که روابط ایران و عراق تیره و تار شده و به نقطه خطرناکی نزدیک می‌شود. از یک سو نوع رابطه دولت آینده عراق با ایران مشخص نیست و اساساً معلوم نیست در دوئل قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در تشکیل دولت آینده این کشور، سیاسیون عراقی نزدیک به نظام سیاسی ایران چه سهمی از قدرت را تصاحب خواهند کرد و از سوی دیگر روابط شهروندان دو کشور به دلایل مختلفی در هفته‌های اخیر با تنش مواجه شده است.
تنش‌هایی که نمونه‌هایی از آن را در آبادان، مشهد و بصره مشاهده کرده‌ایم و در نهایت با به آتش کشیدن کنسولگری جمهوری اسلامی در بصره همراه بود. می‌توان در چنین موضوعاتی از نقش طراحی کشورهای رقیب سخن گفت و شاید این دیدگاه در بعضی موضوعات سخن نادرستی هم نباشد اما واقعیت آن است که آنچه امروز مشغول درو کردن آن هستیم محصول همان چیزی است که خودمان کاشته‌ایم.
ما اساسا برای دوران پسا داعش برنامه عملیاتی مشخصی نداشتیم و چیزی نکاشتیم که امروز در انتظار محصول آن باشیم. تاکید مطلق بر وجوه نظامی در بحران‌های منطقه‌ای و بی اهمیت انگاشتن به کار بستن الگوهای مبتنی بر دیپلماسی فضایی را ایجاد کرده است که دو کشور «دوست و برادر» به وضعیت تنش فزاینده دچار شده‌اند؛ وضعیتی که نتیجه‌ای جز خسران برای منافع ملی این دو همسایه به همراه نخواهد داشت.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد
1397/6/18 -  شماره 4286
جستجو
جستجو
بالای صفحه
کد خبر: ۱۱۴۹۱۰

دوره پسا داعش و ما

محمد توکلی

هنگامی که نظامیان از «پایان داعش» در عراق خبر دادند شاهد واکنش‌های مختلفی در ایران بودیم. جناح تندرو این اتفاق را بهانه‌ای برای حمله به دیپلمات‌ها قرار داد و با تاکید بر دوگانه جعلی «سازش و مقاوت» برجام را نماد سازش دیپلمات‌ها نامید و از بین بردن تروریسم را نماد مقاومت.
واکنش اهل اندیشه به خبر «پایان داعش» در عراق با تاکید بر این نکته همراه بود که ابن گروه تروریستی تنها لایه ظاهری مسئله داعش است و آنچه اهمیت دارد مقابله فرهنگی و فکری با تفکر داعشی است که به مذهب و یا منطقه جغرافیایی خاصی ارتباط ندارد و در همین ایران خودمان هم می‌توان مصداق‌های آن را به راحتی مشاهده کرد. فعالان اقتصادی نیز درباره لزوم حضور در عراق پسا داعش و استفاده از فرصت اقتصادی موجود به تصمیم‌گیران تذکر دادند.
در کنار این سه رویکرد به خبر «پایان داعش» نگاهی دیگر هم وجود داشت و آن اینکه حالا و با حذف این گروه تروریستی زمانی است که دیگر لازم است سکان مسائل منطقه به دیپلمات‌ها باز پس داده شود و نظامیان به کار خود بازگردند. این نگاه که در عمل به آن توجهی نشد بر این نکته تاکید داشت که شرایط خاص منطقه فضایی را پدید آورده بود که تصمیم‌گیری‌ها بیشتر از آنکه در ساختار وزارت امور خارجه باشد در جایی دیگر و از سوی کسانی دیگر انجام می‌گرفت و همین امر دیپلمات‌های وزارت امور خارجه را از صحنه معادلات منطقه‌ای حذف کرده بود.
به شکل طبیعی این انتظار به وجود آمده بود که با تغییر این شرایط، الگوی تصمیم‌گیری هم تغییر کند اما در عمل چنین نشد. اثر دور نگه داشتن دستگاه دیپلماسی از نقش‌آفرینی در موضوعات منطقه‌ای در این روزها به خوبی دیده می‌شود. روزهایی که روابط ایران و عراق تیره و تار شده و به نقطه خطرناکی نزدیک می‌شود. از یک سو نوع رابطه دولت آینده عراق با ایران مشخص نیست و اساساً معلوم نیست در دوئل قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در تشکیل دولت آینده این کشور، سیاسیون عراقی نزدیک به نظام سیاسی ایران چه سهمی از قدرت را تصاحب خواهند کرد و از سوی دیگر روابط شهروندان دو کشور به دلایل مختلفی در هفته‌های اخیر با تنش مواجه شده است.
تنش‌هایی که نمونه‌هایی از آن را در آبادان، مشهد و بصره مشاهده کرده‌ایم و در نهایت با به آتش کشیدن کنسولگری جمهوری اسلامی در بصره همراه بود. می‌توان در چنین موضوعاتی از نقش طراحی کشورهای رقیب سخن گفت و شاید این دیدگاه در بعضی موضوعات سخن نادرستی هم نباشد اما واقعیت آن است که آنچه امروز مشغول درو کردن آن هستیم محصول همان چیزی است که خودمان کاشته‌ایم.
ما اساسا برای دوران پسا داعش برنامه عملیاتی مشخصی نداشتیم و چیزی نکاشتیم که امروز در انتظار محصول آن باشیم. تاکید مطلق بر وجوه نظامی در بحران‌های منطقه‌ای و بی اهمیت انگاشتن به کار بستن الگوهای مبتنی بر دیپلماسی فضایی را ایجاد کرده است که دو کشور «دوست و برادر» به وضعیت تنش فزاینده دچار شده‌اند؛ وضعیتی که نتیجه‌ای جز خسران برای منافع ملی این دو همسایه به همراه نخواهد داشت.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد