در ماجرای غمانگیز درگذشت سحر خدایاری که در شبکههای اجتماعی به «دختر آبی» مشهور شده بود، پروانه سلحشوری از معدود نمایندگانی در مجلس بود که به میدان آمد و با صراحت سخن گفت. او در سه سال اخیر که به کرسی نمایندگی مردم در مجلس تکیه زده نیز نشان داده که برخلاف اکثریت قریب به اتفاق همکارانش در پارلمان عافیتطلبی را برنگزیده است و در مجلسی که رنگ غالب آن محافظهکاری است و انفعال در کنار چند نماینده انگشتشمار دیگر در تلاش است تا به جای آن که تکرار صدای قدرتداران باشد، از مردم نمایندگی کند.
شاید همین الگوی رفتاری و گفتاری او بود که عدهای را بر آن داشت تا با سلاح پروندهسازی به سراغ او بروند. شایعهسازی علیه فرزند برادر پروانه سلحشوری و انتشار اتهاماتی غیراخلاقی علیه او را میتوان در همین چارچوب ارزیابی کرد. واقعیت آن است که یادآوری اخلاقی به مدعیان ارزشها بی ثمر است و میتوان گفت الگوی آنان گوبلز است و آیینی که در عمل به آن باور دارند دروغ است و ریا.
اما آنچه اهمیتی بیشتر از شایعهسازی مضحک اخیر علیه این نماینده مردم در مجلس دارد آن است که همه پروندهسازیها به همین سادگی نیست. واقعیت آن است که سالهاست جریانی که کم و بیش همه با ویژگیهای آن آشنایند نهادهای انتخابی را نشانه گرفتهاند و هر گاه رای مردم به مسیری جز خواسته آنان حرکت کند پس از انتخابات با ابزار پروندهسازی شکست در انتخابات را به نوعی جبران میکنند! این مسئله از آن جهت حائز اهمیت است که همواره پروندهسازان به همین سادگی دستشان رو نشده و رو سیاه نمیشوند و میتوان گفت در بیشتر موارد نتیجه پروندهسازیها رد صلاحیت و حتی گاه احکام قضایی نیز بوده است.
به نظر میآید ضرورت دارد که اولاً در همین موضوع اخیر شاهد شکایت شخصی پروانه سلحشوری و ورود مدعیالعموم باشیم تا افراد روی صحنه این ماجرا نیز برای نخستین بار مزه برخورد قضایی را بچشند و از آن مهمتر با گذر از لایههای اولیه این بازیهای سیاسی و رسانهای پشت پرده آن هم یکبار برای همیشه شناسایی شود؛ پشت پردهای که بخشی از آن در همراهی دو نماینده مجلس و رسانه وابسته به صداوسیما با این شایعهسازی غیراخلاقی آشکار شده است.