نگاهی به واکنش ها و پیام های تسلیت در پی ارتحال حضرت آیت الله صانعی نشان می دهد که علاوه بر مقلدان و طرفداران، ایشان در نزد بسیاری دیگر از شخصیتها جایگاه منزه و رفیعی داشتهاند و نگاه واقعی شان به آیت الله صانعی بسیار محترمانهتر از آن چیزی بوده است، که در حق ایشان روا داشته می شد. شاید این رخداد به نوعی در دل خود تنبهی داشته و یادآور موضوعی باشد که مکرر بیان شده، لکن لاینحل باقی مانده است.
متاسفانه شرایط سیاسی و امنیتی حاکم، وضعیت را به گونه ای پیش برده، که بسیاری از نخبگان منتقد در انزوا و عسرت و حصر دوران حیات خود را سپری می کنند و آن گاه که از میان ما پر میکشند، و فرصتی برای ابراز همدردی فراهم می شود در مییابیم که این انزوا صرف نظر از نداشتن پشتوانه حقوقی و اخلاقی به هیچ وجه مطلوب افکار عمومی نیز نبوده است. اما افسوس که فایده چندانی بر این همدردیهای پس از فاجعه مترتب نیست.از همین منظر شایسته است، یک بار دیگر به مسئله حصر بنگریم. محصوران به عنوان شخصیتهای صاحب اندیشه و فعال در بالاترین سطوح سیاسی، نسبت به سیاستهای حاکم بر کشور در بسیاری از موارد منتقد و معترض اند. همانطور که بسیاری دیگر از نخبگان و مردم به این سیاستها منتقدند. مقامات دیدگاهها و مواضع ایشان را قبول ندارند، ایشان هم سیاستها و عملکرد مقامات را قبول ندارند. آنها از یکدیگر متمایزند. باید حصر شوند؟ یا باید دیدگاهها در محیطی مدنی به داوری عمومی گذاشته شوند؟ به خاطر میآورم، در ایام انتخابات در جلساتی که با حضور آقای موسوی برگزار می شد، طیف وسیعی از دیدگاههای بعضا متباین حضور داشت و ایشان یک به یک میشنیدند و هیچگاه کسی حذف نشد، بلکه از دیدگاه متمایز استقبال هم میشد. عقل و تجربه گواهی میدهد، وجود تفاوت و تمایز چه در حوزه اندیشه و چه در حوزه سیاسی با حفظ روشمندی و اصول، به ویژه از شخصیتهای خوش بنیاد و اهل فکر برای هر جامعهای موهبت و برای توسعه هر ملتی حیاتی است. تمایز و در پی آن اتباع احسن زیربنای رشد است و اساسا بدون تمایز اصولی، اتباع احسن معنا نمییابد و جامعه به رشد و تعالی نخواهد رسید. جامعه بشری ذاتا کارخانه «شبیه سازی» نیست و از بین بردن تمایزات با تحمیل فشار، عوارض فراوانی به دنبال خواهد داشت. سیستم هایی که هاضمه بزرگتر و صدر وسیعتری در پذیرش تفاوتها داشتهاند، بستر خلاقیتها شده و در برابر پیچیدگیهای دنیای امروز راه حلهای بهتری ارائه دادهاند. از منظر تاریخی و انسانی و اخلاقی و مذهبی نیز تحمیل تک صدایی و حصر و محدود سازی مخالفان مدنی، برای هیچ سیستمی عزت و آبرو به دنبال نیاورده است و بی تردید وقتی در تداول ایام، دوره ای بگذرد و قدرتی فرو بنشینند و باب نقدها گشودهتر گردد، بسیاری حسابشان را از این سیاستهای محدودیت آفرین جدا خواهند ساخت و به نوعی خواهند گفت که موافق نبودهاند. چنان که در انبوه تسلیتهای مربوط به آیت الله صانعی شاهد بودیم و بیش از این را بعدها در نمونههای دیگری شاهد خواهیم بود. از ابتدای انقلاب، مسئله حصرها و برخوردهای اینچنینی با نخبگان منتقد و مسکوت سازی انان، یک اشتباه بارز بوده است و تداوم آن اشتباهی بزرگتر. چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته و زمانه تغییرات اساسی داشته است. بسیاری می پرسند، موسوی و کروبی و رهنورد و یا خاتمی نیست. اما تباین و تعارض و نگاه متمایز آنها، به منع خبر و تصویرشان و حصر و حذف سیاسی آنها نمی انجامد. مصائب امروز کشور را نگاه کنید. شکافهای وحشتناک را ببینید. فاصله ما با عدالت و اخلاق و آزادی را بنگرید. وضعیت ناکارآمدی و فساد و ناامیدی را مرور کنید و .... موارد بسیار دیگر که هر چه بیان شود ذائقهها تلخ تر میشود. کدام وضعیت فعلی نسبت به سال ۸۸ افتخار آمیز است؟ این محصول خطاهای استراتژیک و سیاست هایی است که یکی از آنها، همین حصر منتقدان و فیلتر کردن اندیشهها و صداهای متفاوت است و چون باب گفت و گو، انتقاد و تمایز بسته و بابهای تملق و تایید گشوده بوده، از معایب و خسارتهایش نیز پس از فاجعه خبردار شده ایم و هر چه ادامه پیدا کند، عوارض و حسرت آتی اش بیشتر خواهد بود. هر یک، باور کنیم دلسوزتر از ما هم برای دین و میهن و نظام و انقلاب هست و هر که غیر ماست، اجنبی نیست. ای کاش تا دیر نشده در این سیاستها و محدودیتها و حصرها تجدید نظر و برای همیشه این رویکردها متوقف شود و ان شاء الله بابهای حکمت در حکومت گشوده گردد.