تحریمهایی که پس از خروج آمریکا از توافق هستهای شدت گرفته است و نقلوانتقال پول و فروش نفت از مسیرهای عادی را ناممکن کرده است. رسانهها و چهرههای سیاسی حامی دولت نیز این تحریمها را علتالعلل مشکلاتی میدانند که در بیشتر از یک سال اخیر گریبان مردم را گرفته و زندگی و معیشت روزمره آنان را هدف قرار داده است. قاعدتاً نمیتوان از تاثیر تحریم گذر کرد و بدیهی است که تحریم فروش نفت چه بر ساختار تماماً نفتی اقتصاد ایران آورده است اما به نظر میرسد با نگاهی از دورتر به وضعیت موجود بتوان به این نتیجه رسید که شرایط بحرانی موجود لزوماً و صرفاً به دلیل تحریمها نمیتواند باشد و ضرورت دارد به دلایل مهمتری که این شرایط را پدید آورده نیز نگاهی جدی داشته باشیم. شاید بتوان با انداختن تقصیرها به گردن بیگانگان و تحریم در برابر انتقادات و اعتراضات فراگیر موجود در جامعه سیاست تبلیغاتی مبتنی بر فرافکنی را در پیش گرفت اما واقعیت امر آن است که چنین مواجههای با واقعیت هیچ کمکی به حل بحران عمیق موجود که سفرههای مردم را کوچکتر از همیشه کرده است نمیکند. به نظر میآید علاوه بر تحریم و مهمتر از آن میبایست برای این سه نکته فکری عاجل کرد:
۱. بی کفایتی دولتمردان و نبود برنامهای مشخص در حوزه اقتصاد سبب آن شده است که اساساً هیچ گونه چشمانداز نسبتاً مثبتی هم پیش روی اقتصاد کشور مشاهده نشود. نبود افراد تصمیمگیر لایق در ارکان دولت، فقدان الگوی اقتصادی مشخص، ناهماهنگی در تیم اقتصادی و نبود رهبری واحد در حوزه مسائل اقتصادی از جمله مواردی است که در نتیجه آن به نظر میآید دولت نه تنها نمیتواند کشتی اقتصادی کشور را از شرابط بحرانی موجود عبور دهد بلکه حتی در پیگیری امور روزمره و تصمیمگیریهای معمول اداری نیز واماندهاند.
۲. فساد و تصمیمات رانتزا نکته دیگری است که بیش از تحریمها سبب بحران اقتصادی موجود شده است. تصمیمات فسادآفرینی همچون اختصاص دلار ۴۲۰۰ تومانی و چند نرخی کردن ارز نشانگر الگویی از تصمیمگیری در دولت است که نه تنها شاهد توقف آن نیستیم بلکه به بهانه آنچه دور زدن تحریمها خوانده میشود بر آتش آن بیشتر از قبل در حال دمیده شدن است!
۳. و نکته پایانی بی توجهی دولت به نخبگان و کارشناسانی خارج از حلقه محدود و بسته رئيس سازمان برنامه و بودجه است. عدم توجه به هشدارهای پیاپی اقتصاددانانی که حامی دولت هم هستند و حتی تا چندی پیش از اعضای همین دولت بودهاند بیانگر این نکته تاسفبار است که مقامات تصمیمگیر خود را در یک حلقه بسته مدیریتی محصور کردهاند که آنچه در اقتصادِ امروز ایران مشاهده میشود حاصل تفکرات فرسوده و اجرای تصمیمات سفارششده از سوی همانها است.