در این شرایط، همانطور که فرصت برای افزایش صادرات فراهم شده، بستر مناسبی نیز برای ارتقای خدماتی که هزینه آنها بهصورت ارز دریافت میشود، فراهم شده و باید از این فرصت استفاده کنیم. این جمله را حسن قاضیزادههاشمی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی میگوید؛ یعنی کسی که باید به واسطه حضور در هیات دولت بداند که بالا رفتن قیمت ارز و افت ارزش ریال چه عواقب هولناکی دارد. صحبت از فروپاشیدن بنیانهای تولید و اضمحلال حیات اجتماعی کارگران است. همانها که با ماهها معوقات مزدی چرخ فلاکت زده صنعت را استوار نگه داشتهاند. رئیس جمهور، وزیر بهداشت، وزرا و نمایندگان مجلس خوب میدانند که دلار بر اثر چه عواملی از سال ۹۲ از محدوده ۳ هزار و ۵۰۰ تومان به ۱۱ هزار تومان در شهریور ماه سال ۹۷ رسیده است. با این حال چشم دولت به درآمدهایی است که از محل اختلاف فروش ارز آزاد (۱۰ تا ۱۱ هزار تومان) با ارز مرجع (۴ هزار تومان) و اختلاف فروش ارز آزاد با ارز بازار ثانویه (۷ هزار تومان تا ۸ هزار و ۵۰۰ تومان) نصیباش میشود؛ درآمدی که البته در بودجه سالیانه پیشبینی شده است. گویی وزیر بهداشت، سایر وزرا و نمایندگان درکی از آثارِ اجتماعی رکود تورمی که دستکمی از آثار اجتماعی یک جنگ تمام عیار دارد، ندارند و میخواهند معلولها را با سطحینگری از زیر سایه علل بیرون بکشند و آنچنان پررنگ کنند که همگان با دیدن نتایج آن بگویند: چه خوب که گردشگری پزشکی به سبب بالارفتن نرخ ارز، رونق میگیرد! واقعیت این است که اوضاع اقتصادی ایران تنها با خروج تولید از رکود و ایجاد اشتغال در بخش صنعت رونق میگیرد و نه با افزایش درآمد بخش خصوصی از توریسم پزشکی. هرچند که ممکن است آقای وزیر بگوید که توریستهایی که برای درمان به ایران میآیند تنها قرار نیست که دلارهایشان را برای عملهای جراحی زیبایی یا هر درمان دیگری هزینه کنند؛ بلکه میروند شهرهای زیبای ما را میگردند و در هتلها اقامت میکنند. چه چیز بهتر از این برای رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال برای جوانان! حال در نظر بگیرید که از فردا انبوه توریستها به مراکز درمانی این پزشکان مراجعه کنند و ساعتها در صف بایستند تا آقا یا خانم دکتر پس از معاینه برای آنها وقت عمل بگذارد. پرسش این است که پزشکی که تا امروز از پرداخت مالیات با شیوههای مختلف نظیر عدم نصب کارتخوان، فرار میکرد را با چه تدبیری میتوان تحت فشار گذاشت تا از روی ویزیت دلاری خود، مالیات بدهد؟ مگر نه این است که امروز هر دستفروشی حتی آنها که در مترو کار میکنند و آدامس و بادکنک میفروشند با خود کارتخوان حمل میکنند؟
* گردشگری پزشکی بدون شفافیت فایدهای ندارد
عضو کمیته بیمه و درمان اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری در این باره میگوید: گردشگری پزشکی زمانی برای کشور و نه پزشک ارزش مییابد که دولت در بحث مالیات بر درآمد پزشکان هم ورود کند. پزشکی که با این همه درآمد از زیر تعهدات خود شانه خالی میکند با افزایش درآمد از محل توریست درمانی چه چیزی میتواند عاید کشور کند؟ ! به هر حال قرار است که این مالیات که رقم آنهم چشمگیر است در جایی هزینه شود؛ مثلا با آن بیمارستانی در یک شهرستان محروم ساخته شود یا پلی برای اتصال دو روستای دور افتاده ساخته شود. پس باید پرسید که سهم محرومانی که به نان شب خود محتاج هستند، از گردشگری پزشکی چه میشود؟اکبر قربانی با اشاره به کاهش درآمدهای طبقه متوسط و پیوستن آنها به دهکهای پایین درآمدی، گفت: پرسش این است که پزشکان قرار است خدمات گران قیمت خود را به چه کسانی ارائه کنند؟ طبقه متوسط؟ ! تا پیش از شوک تورمی اخیر طبقه متوسط بزرگتر از دو طبقه دیگر جامعه بود اما پس از آن ۵ درصد از طبقه متوسط به مرفهین جامعه پیوستهاند و بخش اعظمی از آنها (حدود ۶۰ درصد) به فقرای جامعه.
* فریادرسی نمیبینم
این نگرانیها از وضعیت خدمات درمانی کشور، این پرسش را در ذهن ایجاد میکند که چرا سازمان درمان کشور تا ایناندازه در درک شرایط اقتصادی مردم ناتوان است؟ این وضعیت مبهم آیندهای مبهم میآفریند؛ آیندهای که متولیان درمان کشور از آن به درستی سردرنمیآورند؛ از این رو گاهی در مقام اقتصاددان و گاهی در مقام پزشک اظهارنظر میکنند. درمان، حد آخر تحمل مردم است. اگر آنها درمان باکیفیت را تنها برای توریستها ببینند و درمان بیکیفیت و گران را برای خود، آستانه تحمل را از سر میگذارنند و فریاد میزنند: فریادرسی نمیبینم.