از جمله موضوعاتی که در سالهای اخیر ذهن بسیاری از دلسوزان ایران را به خود مشغول کرده است مسئله شکافهای سیاسی است. موضوعی که میتوان علت بخشی از آن را در حوادث پس از انتخابات۸۸ دانست.
موضوعی که با وجود گذشت قریب به یک دهه از آن همچنان در مسائل مختلفی اثری از آن قابل مشاهده است. بخشی از شکافهای موجود سیاسی به رقابتهای طبیعی میان جناحهای مختلف برای کسب قدرت بازمیگردد که مانند آن را میتوان در سایر کشورها نیز مشاهده کرد اما چند موضوع دیگر هم وجود دارد که شکاف سیاسی را از حالت طبیعی و رقابت سیاسی خارج میکند.
۱. تغییر میدان رقابت سیاسی از تلاش برای کسب قدرت به میدانی ایدئولوژیک که یک طرف آن جبهه حق است و سوی دیگر جبهه باطل. چنین نگاهی که بر مبنای دوگانه «حق و باطل» است فضایی را ایجاد میکند که هرگونه تلاش برای کاهش شکافهای سیاسی محکوم به شکست باشد.
۲. موضوع دوم انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸ است. آن زخم کهنه با تصمیماتی همچون حصر و یا تکرار روایتی یکطرفه از آن روزها تبدیل به موضوعی در جهت افزایش شکافها شده است، در حالی که اگر نگاهی طبیبانه به موضوع وجود داشت با عبرتگیری از خطاهای گذشته و عدم تکرار آن، میشد از افزایش شکافها جلوگیری به عمل آورد.
۳. و دیگر علت به وجود آمدن این قبیل شکافها موضوع اشکالات ساختاری در نظام تصمیمگیری کشور است که سبب شده مدیران از هر جناحی که وارد آن میشوند با تصمیمات خود به جای آنکه شکافهای سیاسی و اجتماعی را کاهش دهند سبب بروز تنشهای جدید و افزایش شکافها شوند.
در این روزها و در شرایطی که برای مقابله با فشار خارجی راهی جز وحدت ملی وجود ندارد چنین شکافهایی بیشتر از گذشته فضا را به سمتوسوی تنش و شکست در برابر فشار خارجی خواهد برد. در بسیاری از کشورها هنگام بروز چنین شکافها و چالشهایی الگوی میانجیگری به کمک آمده و در مقاطع حساس به کاهش شکافها در آن کشورها کمک میکند. موضوعی که در کشور ما چندان مورد توجه قرار نگرفته است. مهمترین پیشنیاز استفاده از مدل میانجیگرایانه وجود عنصر میانجیگر است. عنصری که مرضی الاطراف بوده و توان ایجاد توافقات متوازن و برد-برد را دارا است. آنچه این روزها فضای سیاسی را ملتهب و از کاهش شکافها دور ساخته است عدم وجود چنین افرادی است و میتوان گفت که شخصیتهایی با این ویژگیها یا دیگر در بین ما نیستند یا آنقدر به سمت جناحهای سیاسی غلتیدهاند که دیگر فراجناحی و مورد قبول همه طرفهای دعواهای سیاسی قرار نمیگیرند.
علتالعلل درمانناپذیری شکافهای متعدد سیاسی و اجتماعی را میباید در فقدان چنین شخصیتهایی جستجو کرد