پس از دوره سازندگی واکنش ما خوزستانیها در قبال پیشرفت و توسعهچشمگیر بعضی از استانها همچون اصفهان و... در ابتدا ندیدن بود. سپس توجیه و خودفریبی کردیم تا نجابت تاریخی خودمان را ثابت کنیم. بالاخره ما پیشانی جنگ بودیم، زخم خوردیم و ولایتمدار و دلداه این نظام مقدسیم. با خود گفتیم: سانترالیزم هم هرچقدر مافیازده و معیوب باشد، نهایتا نوبت ما هم میرسد و دینش را به خوزستان ادا میکند.
کمی بعد که فهمیدیم قضیه جدی است و داریم جا میمانیم. نفسمان بند آمده و بچه هایمان پشت کنکور و بیکار سرچهاراه شیشه اتومبیل پاک میکنند و هیچ خشت صالحی از توسعه در این برهوت امید و تدبیر نمیبینیم. پاهایمان سست شد و به شکل عجیبی در خم کوچه دلمان نشستیم و سردرجیب بردیم و با سکوتی معنادار مرور کردیم گذشته را! آیا این مسئولین محصول چهل سال انقلاب ما هستند که مدام در حال تنازع بقاء سیاسی اند؟ مدام در حال مچ گیری، نیش و کنایه زدن به همدیگرند، بزرگنمایی موفقیتهای کوچک و کوچکنمایی معضلات بزرگ و توجیه و لاپوشانی خطاهای خود هستند؛ اینها به راستی محصول انقلاب ما هستند؟ آیا این مسئولین فرصت دیدن دردها و زخمهای خوزستان را دارند؟ آیا سرفههای بچه هایمان را میشنوند؟ آیا حواسشان به سوتغذیه و شرمندگی پدرها هست؟ میدانند درد نام دیگر ماست؟
آقای دکتر روحانی من یک شهروند پرسشگرم؛ آیا تاب و تدبیر پاسخگویی تان به مردم رنج کشیده خوزستان هست؟ چرا مجموعه دولت، علی رغم حمایت بی سابقه مردم خوزستان از دولت روحانی در انتخابات با شعار «هوا نداریم اما هواتو داریم» برای نمایندگان ما در مجلس، هیچ اجر و قربی قائل نیست و اساسا پاسخگوی چرایی اجرای سلیقهای یا عدم اجرای بعضی از قوانین نیستند؟ چرا صاحبان سرمایه و پیمانکاران پس از استفاده از رانت و فرصتهای ویژه اقتصادی به محض چند برابر شدن صفرهای حساب بانکی شان، استان راترک میکنند؟ چرا دولتمردان چهار فصل سال خوزستان را فصل برداشت میدانند و همیشه نگاهشان منفعتی است؟چرا در قاموس نخبگان سیاسی و فرهنگی استان ما، گزینهای جز ستیز یا گریز یا فرصت طلبی باقی نمانده است؟ گزینه چهارم کجاست؟ همان گزینه گوش نواز موسوم به مدارا و گفتوگو؟
آقای دکتر روحانی لطفا به خوزستان بگویید چرا مافیای انتقال آب کشور، علی رغم بروز نشانه هایی از فاجعههای زیست محیطی در استانمان هنوز موفق عمل میکنند؟ چرا رتبه آموزش و پرورش خوزستان در کشورآخر است و آمارترک تحصیل دختران و پسران و کودکان کار در حال افزایش است؟ چرا ادارات و شرکتهای برخوردار دولتی که مولد آلایندگی زیست محیطی هستند، سهمشان را در توسعه فرهنگی عمرانی خوزستان اداء نمیکنند؟ مدیران پروازی (این پدیدهی فلج کننده) بی آنکه مورد پرسش و بازرسی قرار بگیرند جولان میدهند و از استخدام بومیان به هزار حیلت طفره میروند؟
چرا دسترسی به آمار و ارقام برای پژوهشگران استانمان دشوار و گاهی غیرممکن است؟ علتترسیم این همه خطوط قرمز که روز به روز پررنگتر میشوند چیست؟ چرا عدهای از دولتمردان مسئله هویت طلبی اقوام را که مبتنی بر شریعت و قانون است، در مقابل امنیت تعریف میکنند و برایش خط ونشان میکشند؟ چرا تلابهایمان که در نوع خودشان از منظر اکوسیستم زیست محیطی کم نظیر و دارایتراکم غنی از فرهنگ بومی و پتانسیلهای عظیم گردشگری هستند، رو به خشکی و نابودی اند؟ چرا آمار اعتیاد و بزههای اجتماعی و اخلاقی و خودکشی جوانان در خوزستان و عموما استانهای مرزی کشور، افزایش معناداری داشته؟ چرا معضل حاشیهنشینی را که کم کم در حال تبدیل شدن به متن است و آبستن هزار عقده و بغض تبعیض است، ساماندهی نمیکنید؟ در آستانه چهلمین سال پیروزی انقلاب حجمی از این چراهای بی پاسخ را در ذهن داریم و فوجی از علامتهای استفهام دور سرمان جیک جیک میکنند و اگر مرکز نشینان نمیبینند تقصیری ندارند احتمالا ریزگردها میدان دیدشان را مخدوش کرده اند.
و اما موخره صریح اینکه: اگر تدبیر و عملی جدی برای مصائب ریز و درشت استان خوزستان صورت نگیرد، عن قریب خوزستان تبدیل به عقبماندهترین استان کشور با مردمی به غایت فقیر و محیط زیستی تخریب شده و فرهنگی نحیف و شکننده خواهد شد و این به مثابه گیر کردن استخوان در گلو است. از قصص قرانی اشارهای گذرا میکنم به حکایت حضرت موسی که همه از بریم: حضرت موسی با چهل روز غیبت ماحصل کارش را از دست داد! ما که چهل سال است غیبت متولیان عافیت نشین را تاب آوردیم اما هنوز با نظام و ولایت فقیه همدلیم و حاصل دسترنج امام (ره) و خون مطهر شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی را پاسداریم و... هستیم برآن عهد که بستیم... شماچطور؟
پی نبشت: بنده به اتفاق همسرم در ستاد رسمی روحانی در استان خوزستان و ستاد عربی روحانی به قدر بضاعتمان و از سر اعتقاد بدون دریافت هیچ حکمی و بی هیچ چشمداشتی فعالیت کردیم و اکنون در مقام یک شهروند پرسشگر این مطلب را نوشتم نه در مقام یک پیشیمان که البته هنوز به تدبیر و اعتدال و اصلاحات امیدوارم.
*نویسنده، کارگردان و مدرس سینما